فروشگاه ایرانیکان
به یاد حضرت امیرالمومنین علی (ع)
برترین های دنیای مجازی
علمی آموزشی تخصصی بهداشتی اطلاعات عمومی سرگرمی اس ام اس sms تغذیه دعا ذکر

                         به یاد حضرت امیرالمومنین علی (ع)

 

هنگامی که فرق علی ابن ابی طالب این تندیس حق و حقیقت با شمشیر جهل و جهالت شکافت و ما بدن علی ابن ابی طالب علیه السلام را از دست دادیم اما درس هایش را به خاک نسپردیم بدن شریفش به خاک رفت اما اندیشه و الگویش در مغز آدمیان ماند. ای عزیزان ای دینداران و ای دینمداران، هنگامی که شب ها وقت آزاد دارید به اطراف شهر بروید، خانه های فقرا را نگاه کنید، خانه هایی که از شدت فقر و نداری، درب خانه ندارند و یک پتوی پاره درب خانه شان است. می توانید یکی دوبار به بهزیستی تشریف ببرید و با مسوولین آنجا کمی مشورت کنید و از نیت های خیرخواهانه تان سخن بگوئید و آنها نیز شما را راهنمایی می کنند و در ان جی او ها شرکت کنید، گروه های مردم نهاد که هم به خود یاری می دهند و هم به دیگران و در این راه تجربه ها می آموزید و یاد می گیرید چگونه درست کمک کنید. بله الگوی علی ابن ابی طالب پیش روی شماست ببینید و عمل نمائید. او شب ها نان جلوی خانه های فقرا می گذاشت. آرام در را می زد و می رفت. از شب گردی های علی ابن ابی طالب الگو بگیرید. البته عرض کردم که اول باید شناسائی کنید و خودتان در دایره امنیت باشید. الحمد لله الان ما نیازمند به نان، به آن معنای کلمه نداریم. اما می توانید شام ببرید. فرزندتان را همراه خود ببرید که روش های شما را ببیند و یاد بگیرد و شیعه و پیرو علی ابن ابی طالب باشد نه فقط بر بدن از دست رفته ی او گریه کند بلکه فکر علی ابن ابی طالب را عمل کند.

اینگونه است که علی ابن ابی طالب ها زنده اند. اگر او فقط و فقط پول در صندوق بیندازد و فقط با دستگاه خودپرداز پول صدقه را به حساب جائی بریزد، او معنا و مفاهیم واقعی کمک کردن را یاد نخواهد گرفت عزیزان. بنده از زحمات کلیه ی مسوولین کشور تشکر می کنم که وقت شان در جلسات مهم و مذاکرات و تصمیم گیری های کلان است اما برای شب هم حتی شده هفته ای یک ساعت برنامه ای داشته باشند زیرا وقتی استاندار یا شهردار که همچون علی ابن ابی طالب شب ها در کوچه های فقیر نشین کوفه قدم می زد، چنین حرکت های زیبایی کنند آنوقت می توانیم از ثروتمندان محترم شهرهایمان انتظارهای بهتری هم داشته باشیم و حتی به آنها هم نیازی نباشد و بالأخره کار خوب را از یکدیگر یاد می گیرند و ایده پردازی هم می کنند و بهتر و بهتر خواهد شد. بنده به آینده خوش بین هستم.

در پایان این مقاله شما را دعوت می کنم به ترجمه ی چند آیه ی آخر سوره مدثرکه گفتگوی بین اهل بهشت و اهل جهنم است و ببینید که اهل جهنم چه جواب می دهند: اهل بهشت از اهل جهنم می پرسند:

چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت‏؟!) «42» مى‏گويند: (ما از نمازگزاران نبوديم‏، «43» و اطعام مستمند نمى‏كرديم‏، «44» و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم‏، «45» و همواره روز جزا را انكار مى‏كرديم‏، «46» تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد!) «47» از اين رو شفاعت شفاعت‏كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد. «48» چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! «49» گويى گورخرانى رميده‏اند، «50» كه از [مقابل‏] شيرى فرار كرده‏اند! «51» بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه‏اى [از سوى خدا] براى او فرستاده شود! «52» چنين نيست كه آنان مى‏گويند، بلكه آنها از آخرت نمى‏ترسند! «53» چنين نيست كه آنها مى‏گويند، آن [قرآن‏] يك تذكّر و يادآورى است‏! «54» هر كس بخواهد از آن پند مى‏گيرد؛ «55» و هيچ كس پند نمى‏گيرد مگر اينكه خدا بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است‏! «56»

ملاحظه فرمودید که اطعام مسکین نکردن ما را به جهنم می فرستد

و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم‏: همین که شب ها همه اش پای ماهواره هستیم همنشینی و همصدایی با چه کسانی است؟

از اين رو شفاعت شفاعت‏كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد. «48»

بله وقتی که غذا به مسکینان نمی دهیم و همه اش پای ماهواره نشستیم همین است که باعث می شود شفاعت نه پیامبر و نه امام حسین و نه امام رضا و نه حتی امام زمان حتی دیگر به ما سودی نبخشد و به ما کمک نکند. 

چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! «49»

این آیه هم به این معناست اگر کسی ما را تذکر بدهد و دعوت به اطعام به مساکین و دوری از ... کند روی مان را برمی گردانیم. به راه خودمان می رویم و خوشمان نمی آید.

موفق و سرافراز باشید.

سه شنبه 10 شهريور 1394برچسب: به,یاد,حضرت,امیرالمومنین,علی,(ع), :: 8:31 :: نويسنده : دوستدار علم
 

چند دعای مجرب سفارشی از حضرت ولی عصر (عج)

 

دعاهایی که به توصیه حضرت امام زمان (عج) باید خواند  دعاهایی که به توصیه حضرت امام زمان (عج) باید خواندتوصیه به خواندن زیارت آل یاسین امام زمان (علیه‌السلام) در توقیع شریفی می‌فرماید: «هرگاه خواستید به وسیله‌ی ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است بگویید: ... سلامٌ علی آل یاسین ...» (1)

توصیه به خواندن زیارت آل یاسین

امام زمان (علیه‌السلام) در توقیع شریفی می‌فرماید: «هرگاه خواستید به وسیله‌ی ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است بگویید: … سلامٌ علی آل یاسین …» (1)

توصیه به خواندن دعای ندبه

یکی از بازرگانان اصفهانی که مورد اعتماد گروهی از دانشمندان بود، در عالم رؤیا به محضر امام زمان (علیه‌السلام) مشرف می‌شود و از ایشان می‌پرسد: «فرج شما کی خواهد رسید؟» می‌فرمایند: «نزدیک است، به شیعیان ما بگویید دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانند.» (2)

توصیه به خواندن دعای فرج

مرحوم شیخ طبرسی (ره) در کتاب «کنوز النجاح» نقل می‌کند: ابوالحسن محمد بن احمد بن ابی اللیث از ترس کشته شدن به قبر امام کاظم (علیه‌السلام) و امام جواد (علیه‌السلام) پناه آورد. در عالم رؤیا امام زمان (علیه‌السلام) را زیارت کرد. آن حضرت این دعا (دعای فرج) را به او تعلیم دادند و او به برکت خواندن آن، از کشته شدن نجات یافت.

توصیه به خواندن نماز شب، زیارت جامعه، زیارت عاشورا

در تشرف مرحوم سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی (ره) که از مسافرت حج از قافله جدا می‌شود و راه را گم می‌کند، به او می‌فرمایند: «نافله (نماز شب) را بخوان تا راه را پیدا کنی.» او نماز شب را می‌خواند بعد به او می‌فرمایند: «زیارت جامعه را بخوان.» ایشان زیارت جامعه را از حفظ می‌خوانند. بعد می‌فرمایند: «زیارت عاشورا را بخوان.» او زیارت عاشورا را نیز از حفظ می‌خواند با تمام لعن و سلام و دعای علقمه، آنگاه او را سوار بر مرکب می‌کند و می‌فرماید: «چرا شما نافله نمی‌خوانید؟ نافله. نافله. نافله» و باز می‌فرماید: «چرا شما عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا. عاشورا. عاشورا.» بعد می‌فرماید: «چرا شما زیارت جامعه نمی‌خوانید؟ جامعه. جامعه. جامعه.» سپس می‌فرماید: «این‌ها دوستان شما هستند که در کنار نهر آبی فرود آمده‌اند تا برای نماز صبح وضو بگیرند.» (3)

توصیه به خواندن صحیفه سجادیه

مرحوم مجلسی (ره) در کتاب «روضه المتقین» در شرح «من لا یحضره الفقیه» می‌گوید که در اوایل بلوغ در مسجد قدیم اصفهان میان خواب و بیداری حضرت صاحب‌الزمان (علیه‌السلام) را دیدم، گفتم: «مولای من! چون نمی‌توانم همیشه خدمت شما شرفیاب شوم کتابی به من عنایت کنید که همیشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصی نسخه ای از کتاب صحیفه سجادیه را به ایشان می‌دهند و بعد از مدتی به برکت وجود امام زمان (علیه‌السلام)، کتاب شریف صحیفه سجادیه اشتهار می‌یابد. (۴)

توصیه به خواندن زیارت امین الله

در تشرف مرحوم حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (علیه‌السلام)، او می‌گوید: همراه با امام زمان (علیه‌السلام) داخل حرم مطهر امام کاظم (علیه‌السلام) و امام جواد (علیه‌السلام) شدیم و به ضریح مقدس چسبیدیم و بوسیدیم. بعد به من فرمود: «زیارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برایت زیارت بخوانم؟» عرض کردم: «آری» فرمود: «کدام زیارت را می‌خواهی؟» گفتم: «هر زیارت که افضل است.» فرمود: «زیارت امین الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زیارت امین الله شدند. (۵)

دعا برای فرج امام زمان (عج)

آقا میرزا محمدباقر اصفهانی (ره) می‌گوید که شبی در خواب گویا مولایم، حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنند و برای فرج حضرت حجت (عج) دعا نمایید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.» (6)

در تشرف مرحوم آیت الله حاج سید محمد فرزند آیت الله سید جمال‌الدین گلپایگانی، امام زمان (علیه‌السلام) فرمودند: «از علایم هور، فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آن‌ها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند شما برای فرج من دعا کنید.»(7)

اسناد:

(۱) نجم الثاقب، ص ۴۱۱

(۲) ملاقات با امام زمان (عج)، ص ۴۵

(۳) نجم الثاقب، ص ۶۶۴

(۴) نجم الثاقب، ص ۴۵۵

(۵) نجم الثاقب، ص ۴۵۵

(۶) ملاقات با امام زمان (عج)، ص ۸۷

(۷) ملاقات با امام زمان (عج)، ص ۸۷

منبع : پایگاه عرفان

شنبه 7 شهريور 1394برچسب:چند,دعای,مجرب,سفارشی,حضرت,ولی,عصر,عج, :: 9:3 :: نويسنده : دوستدار علم
مجموعه دعاهای ناب حضرت امام صادق (ع)
 
 

گزيده ى دعاهاى حضرت صادق امام جعفر بن محمد بن على صلوات الله عليهم

گزيده ى دعاهاى حضرت صادق امام جعفر بن محمد بن على صلوات الله عليهم
1- دعاى نخست آن حضرت   ابو محمد هارون بن موسى تلعكبرى رحمه الله - محمد بن همام - عبدالله بن كثير تمار - محمد بن على صيرفى - عبدالرحمان بن ابى نجران - ياسر مولاى ربيع - ربيع (بن يونس حاجب منصور دوانيقى ): وقتى منصور حج گزارد و به مدينه بازگشت ، شبى به نشست گذارند. مرا خواند و گفت : ربيع ، هم اكنون از پنهان ترين و بى سر و صداترين راه - و اگر توانستى ، تنها - راه بيفت تا به نزد ابو عبدالله جعفر بن محمد عليه السلام رسى . آن گاه بگون پسر عمت سلام مى رساند و مى گويد: هر چند از هم دور شده ايم و چهره ى زندگى گونه اى ديگر شده است ، خويشى ما به هم نزديكمان مى سازد؛ نزديك تر از دست راست به چپ و بند پاى افزار بدان . او از شما مى خواهد كه بى درنگ نزدش آيى . (آن گاه منصور به من گفت :) اگر پذيرفت با تو بيايد، در خدمتش باش و اگر بهانه و عذرى آورد، (اصرار مكن ) به خودش واگذار و اگر خواست آرام بيايى ، چنان كن و سخت مگر و عذر بپذير و در رفتار و گفتار درشتى مكن . ربيع گويد: به در خانه ى آن حضرت رفتم . حضرتش را در اتاق مخصوص ‍ خود يافتم . بى كسب اجازه ، وارد شدم . ديدم گونه بر زمين نهاده است و دست توسل برداشته . خاك بر چهره اش اثر گذاشته بود. هيبت مرا گرفت و چيزى نتوانستم بگويم تا نماز و دعا را به پايان رساند. آن گاه به من رو كرد. سلام كردم . فرمود: سلام بر تو؛ برادرم . به چه كار آمده اى ؟ گفتم : پسر عمويتان سلام مى رساند و مى گويد:... و داستان را تا پايان گفتم .

فرمود: واى بر تو، ربيع ! (سپس اين آيه را تلاوت فرمود:) الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل . الحق ، و لا يكونوا اكالذين اوتو الكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم ؟ و اى بر تو، ربيع ! (دوباره اين آيات را بر خواند:) افا من اهل القرى ان ياتيهم باسنا بياتا و هم نائمون ؟ و امن اهل القرى ان ياتيهم باسنا ضحى و هم يلعبون ؟ افامنوا مكرالله ؟ فلا يا من مكر الله الا القوم الخاسرون . (سپس افزود:) سلام مرا همراه با رحمت و بركت خداوندى به فرمان رواى مسلمانان برسان . آن گاه به نماز خويش بازگشت و از من روى گرداند. گفتم : غير از سلام ، پاسخ ديگرى هم هست ؟ فرمود: آرى ؛ به او بگو (و اين آياترا بر خواند:) افرايت الذى تولى و اعطى قليلا و اكدى ؟ اعنده عليم الغيب فهو يرى ؟ ام لم ينبا بما فى صحف موسى و ابراهيم الذى وفى ؟ الا تزر و ازره وزر اخرى ، و ان ليس للانسان الا ما سعى و ان سعيه سوف يرى . (سپس افزود: بگو:) به خدا - اى امير مسلمانان ! ما بيمناك شديم و از بيم ما زنان نيز - كه خود بهتر مى دانى - ترسيدند. اگر دست برندارى ، روزى پنج نوبت به درگاه خدا تو را نفرين خواهيم كرد و تو خود از پدرت نقل كردى كه جدت از قول پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفت : چهار دعاست كه بى واسطه به درگاه حق خواهد رسيد: پدر براى فرزند، برادر (دينى ) در غياب برادرش ، مظلوم و با اخلاص . ربيع گويد: هنوز سخن تمام نشده بود كه پيك منصور به دنبال من آمد تا خبر گيرد. وقتى بازگشتم و حال را باز گفتم ، گريست و گفت : باز گرد و بگو: ديدار و عدم ديدار يا ما به اختيار شما باشد. زنانى را هم كه ياد كردى آرامش باد! خداوند بيمشان را به ايمنى بدل سازد و هراسشان را بزدايد! (ربيع ) گويد: به نزد حضرتش آمدم و سخن منصور را رساندم .

فرمود: او بگوى : پيوند خويشى را گزاردى . پاداش نيك باد! آن گاه چشمان حضرتش پر از اشك شد؛ چنان كه بر دامان ريخت . سپس فرمود: ربيعا! اين جهان - هر چند دل شاد كننده باشد و به زيورش بفريبد - بايد كه پايانش چونان سر انجام بهاران بود؛ سرسبزى خيره كننده و در پايان ، خشكى . هر كه خير خود را مى خواهد و سود و زيان خود را به نيكى مى شناسد بايد كه نگاهش بدان نگاه عبرت الاهى باشد و از فرجام بد بترسد. اين جهان كسانى را فريته است و چه زود از آن و خوشى هاى آن جدا شدند! شباهنگام - گاهى كه به خواب بودند - يا در روز - كه سر گرم بازى بودند - اجل در خانه هايشان را كوبيد. چگونه از آن بيرون شدند و به سرانجام آينده ى خود رسيدند! دنيا به دردشان انداخت و پشيمانى شان رساند و جرعه هاى تلخ شان نوشانيد و جام جدايى به دستشان داد. بيچاره آن كه آن را پسنديد يا بدان دل بست ! آيا مرگ پدران خود و دوستشان داد. بيچاره آن كه را پسنديد يا بدان دل بست ! آيا مرگ پدران خود و دوستان و دشمنان گذشته ى خويش را نديد؟! ربيعا! درازترين حسرت و نازيباترين فزونى و زيان بارترين سودا و بزرگ ترين اندوه در دنيا از آن كسى است كه فريفته ى آن شده و با خواسته هاى دل آرزوها گذرانده باشد؛ اما ناگهان اجل را فراروى خود ببيند. بايد كه آدمى - بر آن كه درازترين و بلندترين عمرها را بدو داده اند و با آن به همه ى دل خواه هاى خود رسيده است - كار (نيك ) كند. آيا آينده اى جز پيرى دارد و انجامى جز زيان ؟! از خدا براى خود و براى تو، از طريق بندگى او، نيكو كارى مى خواهم و دورى از نافرمانى اش و بينش درباره اش كه اين از اوست و وابسته بدو. گفتم : اى ابا عبدالله ! به همه ى حقى كه در ميان خود و خداوند بزرگ داريد، دعايى را كه خوانديد و ترس و بيم را از شما دور داشت به من بياموزيد؛ باشد كه خداوند به داروى شما بسيارى را درمان كند و تنگ دستى را دارا. به خدا، من جز خود را ندارم . ربيع گويد: آن حضرت دست خود بلند كرد به سوى نماز رو كرد. نمى خواست آن را (بى توجه و) از روى نوشته بخواند .

پس فرمود: بگو: اللهم انى اسالك يا مدارك الهاربين و يا ملجا الخائفين و يا صريخ المستصرخين و يا غياث المستغيثين و يا منتهى غايه السائلين و يا مجيب دعوه المضطرين ، يا ارحم الراحمين ، يا حق يا مبين ، يا ذالكيد المتين ، يا منصف المظلومين ، يا مومن اوليائه من العذاب المهين ، يا من يعلم خائنه الاعين بخافيات لحظ الجفون  و سرائر القلوب و ما كان و يكون . يا رب السماوات و الارضين و الملائكه المقربين و الانبياء المرسلين و رب الجن و الانس اجمعين ، يا شاهدا لايغيب يا غالبا غير مغلوب ، يا من على كل شى ء رقيب و على كل شى ء حسيب و من كل عبد قريب و لكل دعوه مستجيب . يا اله الماضين و الغابرين و المقرين و الجاحدين ، و اله الصامتين و الناطقين و رب الاحياء و الميتين . يا الله يا رباه ، يا عزيز يا حكيم ، يا غفور يا رحيم ، يا اول يا قديم ، يا شكور يا حليم ، يا قاهر يا عليم ، يا سميع يا بصير، يا لطيف يا خبير، يا عالم يا قدير، يا قهار يا غفار يا جبار، يا خالق يا رازق يا فاتق راتق  يا صادق ، يا احد يا صمد يا واحد يا ماجد يا رحمان ، يا فرد يا منان ، يا سبوح يا حنان ، يا قدوس ‍ يا رووف يا مهيمن ، يا حميد يا مجيد، يا مبدى يا معيد. يا ولى يا على يا غنى يا قوى  ، يا بارى يا مصور يا ملك يا مقتدر، يا باعث يا وارث يا متكبر يا عظيم ، يا باسط يا قابض يا سلام يا مومن يا بار يا وتر، يا معطى يا مانع ، يا ضار يا نافع ، يا مفرق يا جامع ، يا حق يا مبين يا حى يا قيوم ، يا ودود يا معيد يا طالب يا غالب يا مدرك يا جليل ، يا مفضل يا كريم ، يا متفضل يا متطول ، يا اوال ب يا سمع . يا فارج الهم يا كاشف الغم ، يا منزل الحق يا قابل الصدق ، يا فاطر السماوات و الارض ، يا عماد السماوات و الارض ، يا ممسك السماوات و الارض ، يا ذالبلاء الجميل و الطول العظيم ، يا ذالسلطان الذى لا يذل و العز الذى لايضام ،

يا معروفا بالاحسان يا موصوفا بالامتنان ، يا ظاهرا بلا مشافهه يا باطنا بلا ملامسه ، يا سابق الاشياء بنفسه . يا اولا بغير غايه يا آخرا بغير نهايه ، يا قائما بلاانتصاب ، يا عالما بلا اكتساب ، يا ذالاسماء الحسنى و الصفات المثلى و المثل الا على ، يا من قصر عن وصفه السن الواصفين و انقطعت عنه افكار المتفكرين و علا و تكبر عن صفات الملحدين و جل و عز عن عيب العائبين ، و تبارك و تعالى عن كذب الكاذبين و اباطيل المبطلين و اقاويل العادلين . يا من بطن فخبر و ظهر فقدر و اعطى فشكر و علا فقهر، يا رب العالمين و الاثر و الجن و البشر و الانثى ، و الذكر و البحث و النظر و القطر و المطر و الشمس و القمر، يا شاهد النجوى و كاشف الغمى و دافع البلوى و غايه كل شكوى ، يا نعم النصير و المولى ، يا من هو على العرش استوى ، له ما فى السماوات و ما فى الارض و ما بينهما و ما تحت الثرى . يا منعم يا مفضل يا محسن يا مجمل ، يا كافى يا شافى يا محيى يا مميت يا من يرى و لايرى ، و لا يستعين بسناء الضياء، يا محصى عدد الاشياء يا على الجد يا غالب الجند، يا من له على كل شى ء يد و فى كل شى ء كيد،

يا من لا يشغله صغير عن كبير و لا حقير عن خطير و لايسير عن عسير، يا فاعل بغير مباشره يا عالم من غير معلم . يا من بدا بالنعمه ، قبل استحقاقها و الفضيله قبل استيجابها، يا من انعم على المومن و الكافر و استصلح الفاسد و الصالح عليه ورد المعاند و الشارد عنه ، يا من اهلك بعد البينه و اخذ بعد قطع المعذره و اقام الحجه و درا عن القلوب الشبهه و اقام الدلاله و قاد الى معاينه الايه . يا بارى الجسد و موسع البلد و مجرى القوت القوت و منشر العظام بعد الموت و منزل الغيث ،ء سامع الصوت و سابق الفوت ، يا رب الايات و المعجزات ، مطر و نبات و آباء و امهات ، و بنين و بنات و ذاهب و آت ، و ليل داج و سماء ذات ابراج ، و سراج وهاج و بحر عجاج ، و نجوم تمور و ارواح تدور و مياه تفور، و مهاد موضوع و ستر مرفوع و رياح تهب ، و بلاء مدفوع و كلام مسموع ، و منام و سباع و انعام و دواب و هوام و غمام و آكام ، و امور ذات نظام من شتاء و مصيف و ربيع و خريف .

انت انت خلقت هذا يا رب فاحسنت و قدرت فاتقنت و سويت فاحكمت ، و نبهت على الفكره فانعمت و ناديت الاحياء فافهمت ، فلم يبق على الا الشكر لك و الذكر لمحامدك و الانقياد الى طاعتك و الاستماع للداع اليك ، فان عصيتك فلك الحجه و ان اطعتك فلك المنه . يا من يمهل فلا يعجل و يعلم فلا يجهل و يعطى فلا يبخل ، يا احق من عبد و حمد و سئل و رجى و اعتمد. اسالك بكل اسم مقدس مطهر مكنون اخترته لنفسك ، و كل ثناء عال رفيع كريم رضيت به مدح لك ، و بحق كل ملك قريب منزلته عندك ، و بحق كل نبى ارسلته الى عبادك ، و بكل شى ء جعلته مصدقا لرسلك و بكل كتاب فصلته و بينته و احكمته و شرعته و نسخته ، و بكل دعاء سمعته فاجبته و عمل رفعته . و اسالك بكل من عظمت حق و اعليت قدره و شرفت بنيانه ممن اسمعتنا ذكره و عرفتنا امره و ممن لم تعرفنا مقامه و لم تظهر لنا شانه ممن خلقته من اول ما ابتدات به خلقك ، و ممن تخلقه الى انقضاء علمك .

و اسالك بنوحيدك الذى فطرت عليه العقول و اخذت به المواثيق و ارسلت به الرسل و انزلت عليه الكتب ، و جعلته اول فروضك و نهايه طاعتك ، فلم تقبل حسنه الا معها و لم تغفر سيئه الا بعدها، و اتوجه اليك بجودك و مجدك و كرمك و عزك و جلالك و عفوك و امتنانك و تطولك ، و بحقك الذى هو اعظم من حقوق خلقك . و اسالك يا الله ايا الله يا الله ، يا رباه يا رباه ، و ارغب اليك خاصا و عاما و اولا و آخرا، و بحق محمد الامين رسولك سيد المرسلين و نبيك امام المتقين . و بالرساله التى اداها و العباده التى اجتهد فيها و المحنه التى صبر عليها و المغفره التى دعا اليها و الديانه التى حرض  عليها منذ وقت رسالتك اياه الى ان توفيته بما بين ذلك من اقواله ، الحكيمه و افعاله الكريمه و مقاماته المشهوره و ساعاته المعدوده ، ان تصلى ليه كما و عدته من نفسك و تعطيه افضل ما امل من ثوابك و تزلف لديك منزلته و تعلى عندك درجته و تبعثه المقام المحمئود و تورده حوض الكرم و الجود. و تبارك عليه بركاته عامه خاصه ماسه زاكيه عاليه ساميه ، لا انقطاع لدوامها و لانقيصه فى كمالها و لا مزيد الا فى قدرتك عليها، و تزيده بد ذلك مما انت اعلم به و اقدر عليه و اوسع له ، و توتى ذلك حتى يزداد  فى الايمان به بصيره و فى محبته ثباتا و حجه ، و على آله الطاهرين الطيبين الاخيار المنتجبين الابرار، و على جبرئيل و ميكائيل و الملائكه المقربين و حمله عرشك اجمعين ، و على جميع النبيين و المرسلين و الصديقين و الهشدا و الصالحين عليه و عليهم السلام و رحمه الله و بركاته . اللهم انى اصبحت لااملك لنفسى ضرا و لانفعا، و لا موتا و لاحياه و لانشورا، قد ضل  مصرعى و انقطع و ذهب مسالتى و ذل ناصرى و اسلمنى اهلى و ولدى بعد قيام حجتك و ظهور براهينك عندى و وضوح دلائلك .

اللهم انه قد اكدى الطلب و اعيت الحيل الا عندك و انغلقت الطرق و ضاقت المذاهب الا اليك ، و درست الامال و انقطع الرجاء الا منك ، و كذب الظن و اخلقت العداه الا عدتك . اللهم ان مناهل الرجاء لفضلك مترعه و ابواب الدعاء لمن دعاك مفتحه و الاستغاثه لمن استغاث بك مباحه ، و انت لداعيك بموضع الاجابه و للصارخ اليك ولى الاغاثه ، و القاصد اليك قريب المسافه ، و ان موعدك عوض عن منع الباخلين و مندوح عما فى ايدى المستاثرين و درك من حيل الموازرين ، و الراحل اليك يا رب قريب المسافه منك ، و انت لا تحتجب عن خلقك الا ان تحجبهم الا عمال السيئه دونك ، و ما ابرى نفسى منها و لاارفع قدرى عنها. انى لنفسى - يا سيدى - لظلوم و بقدرى لجهول ، الا ان ترحمنى و تعوذ بفضلك على و تدرا عقابك عنى ، و ترحمنى و تلحظنى بالعين التى انقذتنى بها من حيره الشك و رفعتنى من هوه الضلاله ، و انعشتى من ميته الجهاله و هديتنى بها من الانهاج الحائره . اللهم و قد علمت ان افضل زاد الراحل اليك عزم اراده و اخلاص نيه ، و قد دعوتك بعزه ارادتى و اخلاص طويتى و صادق نيتى ، فها انا ذا مسكينك بائسك اسيرك فقيرك سائلك ، منيخ فناءك قارع باب رجائك ، و انت آنس ‍ الانسين لاولياءك و احرى بكفايه المتوكل عليك و اولى بنصر الواثق بك و احق بر عايه المنقطع اليك سرى لك مكشوف و انا اليك ملهوف . و انا عاجز و انت قدير و انا صغير و انت كبير، و انا ضعيف و انت قوى و انا فقير و انت غنى . اذا اوحشتنى الغربه آنسنى ذكرك ، و اذا صبت على الامور استجرت بك ، و اذا تلاحكت على الشدائد املتك ، و اين يذهب بى عنك ؟

و انت اقرب من وريدى و احصن من عديدى و اوجد من مكانى و اصح من معقولى ، و ازمه الامور كلها بيدك ، صادره عن قضائك مذعنه بالخضوع لقدرتك فقيره الى عفوك ، ذات فاقه الى قارب من رحمتك . و قد مسنى الفقر و نالنى الضر و شملتنى الخصاصه ، و عرتنى الحاجه و توسمت بالذله و علتنى المسكنه ، و حقت على الكلمه و احاطت بى الخطيئه ، و هذا الوقت الذى وعدت اوليائك فيه الاجابه ، فامسجح ما بى بيمينك الشافيه و انظر الى بعينك الراحمه و ادخلنى فى رحمتك الواسعه ، و اقبل على بوجهك يا ذا الجلال و الاكرام ، فانك اذ اقبلت على اسير فككته و على ضال هديته و على حائر آويته و على ضعيف قويته و على خائف آمنته . اللهم انك انعمت على فلم اشكر و ابتليتنى فلم اصبر، فلم يوجب عجزى عن شكرك منع المومل من فضلك ، و اوجب عجزى عن الصبر على بلاءك كشف ضرك و انزال رحمتك ، فيا من قل عند بلائه صبرى فعافانى و عند نعمائه شكرى فاعطانى ، اسالك المزيد من فضلك و الا يزاع لشكرك و الاعتداد بنعماءك فى اعفى العافيه و اسبغ النعمه ، انك على كل شى ء قدير. اللهم لاتخلنى من يدك و لاتتركنى لقى لعدوك  و لا لعدوى ، و لا توحشنى من طائفك الخفيه و كفايتك الجميله ، و ان شردت عنك فارددنى اليك و ان فسدت عليك فاصلحنى لك ، فانك ترد الشارد و تصلح الفاسد و انت على كل شى ء قدير. اللهم هذا مقا العائذ بك اللائذ بعفوك المستجير بعز جلالك ، قد راى اعلام قدرتك فاره آثار رحمتك ، فانك تبدا الخلق ثم تعيده و هو اهون عليك و لك المثل الاعلى فى السماوات و الارض و انت العزيز الحكيم .

اللهم فتولنى ولايه تعنينى بها عن سواها و اعطنى عطيه لا احتاج الى غيرك معها، فانها ليست ببدع من ولايتك و لا بنكر من عطيتك و لا باولى من كفايتك ، ادفع الصرعه و انعش السقطه و تجاوز عن الزله و اقبل التوبه و ارحم الهفوه و انج من الورطه و اقل العثره . يا منتهى الرغبه و غياث الكربه و ولى النعمه و صاحبى فى الشده و رحمان الدنيا و الاخره ، انت رحمانى ، الى من تكلنى ؟ الى بعيد يتجهمنى ؟ او عدو يملك امرى ؟ ان  لم تك  على ساخطا فما ابالى ، غير ان عفوك لا يضيق عنى و رضاك ينفعنى و كنفك يسعنى و يدك الباسطه تدفع عنى ، فخذ بيدى من دحض الزله فقد كبوت و ثبتنى على الصراط المستقيم و اهدنى و الا غويت . يا هادى الطريق ، يا فارج المضيق ، يا الهى بالتحقيق ،ء جارى اللصيق يا ركنى الوثيق يا كنزى العتيق ، احلل عنى المضيق و اكفنى شر ما اطيق و مالا اطيق ، يا اهل التقوى و المغفره و ذالعز و القدره و الالاء و العظمه . يا ارحم الراحمين و خير الغافرين و اكرم الناظرين و رب العالمين ، لا تقطع منك رجائى و لا تخيب دعائى ، و لا تجهد بلائى و لاتسى قضائى ، و لا تجعل النار ماواى و اجعل الجنه مثواى و اعطنى من الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا برحمتك عذاب النار يا ارحم الراحمين ، انك على كل شى ء قدير و بكل شى ء محيط و انت حسبى و نعم الوكيل . من اين را از مجموعه اى به خط عالم بزرگوار ابوالحسن محمد بن هارون تلعكبرى كه توفيقش افزون باد نوشتم و متن چنين بود.
2 - دعاى امام صادق عليه السلام وقتى منصور (عباسى )، پس از بازگشت از مكه بهمدينه ،يك بار ديگر حضرتش را فراخواند ابو محمد حسن بن محمد نوفلى - ربيع (بن يونس بن محمد)، نديم منصور: با ابوجعفر منصور حج گزاردم . وقتى در ميان راه بودم ، منصور به من گفت : ربيع ، وقتى به مدينه رسيديم جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على عليهم السلام را به ياد من آر. به خداى بزرگ سوگند، قاتل او كسى جز من نخواهد بود. مبادا ياد آورى نكنى ! (ربيع ) افزود: وقتى به مدينه رسيديم ، خداوند متعال حضرتش را از ياد من برد. چون به مكه رسيديم ، (منصور) گفت : ربيع ، مگر نگفته بودم وقتى به مدينه رسيديم ، جعفر بن محمد را به ياد من آرى ؟! گفتم : فراموش كردم ؛ يا امير المؤ منين ! گفت : اگر به مدينه بازگشتيم ، ياد آورى كن . من بايد او را بكشم . اگر چنين نكنى ، تو را گردن خواهم زد! گفتم : باشد؛ اى امير المؤ منين . آن گاه به غلامان و همراهان خود گفت : وقتى - ان شاء الله - به مدينه رسيديم ، جعفر بن محمد را فرا ياد من بياوريد. غلامان و همراهان من - در هر هنگام و در هر منزلگاه كه فرود مى آمديم - به من ياد آورى مى كردند تا به مدينه رسيديم . وقتى به شهر وارد شديم ، نزد منصور رسيدم و پيش او ايستادم و گفتم : يا امير، جعفر بن محمد! خنديد و گفت : آرى ربيع . برو و او را نزد من بياور. كشان كشان هم بياور! گفتم : سرورم ، اى پيشواى مومنان ، به ديده منت !  من به فرمان برى از شما چنين خواهم كرد. آن گاه - در حالى كه سخت انديشناك اين كار بودم - برخاستم (و رفتم ). به خانه ى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام آمدم . آن حضرت در ميانه ى سراى خويش نشسته بود. گفتم : قربانتان گردم ؛ فرمان رواى مسلمانان شما را مى خواند. فرمود: اطاعت ! و برخاست و همران به من راه افتاد.

گفتم : اى فرزند پيامبر! او فرمان داده است كه شما را كشان ببرم ! فرمود: به فرمان كن ؛ ربيع . من آستين حضرتش را گرفتم و به حالت كشيدن ، به راه ادامه دادم . وقتى آن حضرت را بر وى وارد كردم ، ديدم به تختش نشسته است و باگرز آهنينى كه در دست دارد، مى خواهد حضرتش را به قتل برساند. نگاهى كردم . لب هاى جعفر بن محمد عليه السلام حركت مى كرد. شك نداشتم كه آن حضرت را خواهد كشت . نمى فهميدم زير لب چه مى خواند. آن دو را مى نگريستم . وقتى جعفر بن محمد عليه السلام به منصور نزديك شدت منصور گفت : پسر عمو، نزديك آ. (همراه با اين سخن ) چهره اش باز شد و آن حضرت را به خويش نزديك كرد و نزد خود بر تخت نشاند. سپس صدا زد: غلام ! پيرايه دان را بياور. آن را آورد. ظرف غاليه اى در آن بود. به دست خود، به حضرتش عطر زد و بر مركبى سروار كرد و فرمان داد كسيه اى و جامه اى دهند و از آن حضرت خواست باز گردند. وقتى (امام عليه السلام ) از نزد او رفت ، من هم خارج شدم و به دنبال رفتم تابه خانه رسيد. گفتم : پدر و مادرم به فدايتان ، اى زاده رسول خدا! وقتى وارد شديد، شك نداشتم شما را خواهد كشت ؛ اما ديدم لب هايتان حركت مى كرد. چه مى گفتيد؟

فرمود: چنين است ، ربيع . بدان كه من اين را مى خواندم : حسبى الرب من المربوبين ، حسبى الخالق من المخلوقين ، حسبى من لم يزل حسبى ، حسبى الله (الذى )  لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم ، حسبى الذى لم يزل حسبى ، حسبى حسبى حسبى الله و نعم الوكيل . اللهم احرسنى بعينك التى لاتنام و اكنفنى بركنك الذى لا يرام ، و احفظنى بعزك و اكفنى شره بقدرتك ، و من على بنصرك و الا هلكت و انت ربى . اللهم انك اجل و اجبر  مما اخاف و احذ ر. اللهم انى ادرا بك فى نحره و اعوذ بك من شره و استعينك عليه و استكفيك اياه ، يا كافى موسى فرعون و محمد صلى الله عليه و آله الاحزاب ، الذين قال لهم الناس : ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا: حسبنا الله و نعم الوكيل ، اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون ، لاجرم انهم فى الاخره هم الاخسرون ، و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون . بعد از اين دعا، اين افزوده را يافتم : تعويذ حضرت صادق عليه السلام هنگام دعوت منصور از آن حضرت ، به روايت ربيع . بالله استفتح و بالله استنجح ، و برسوله صلى الله عليه و آله اتوسل ، و بامير المومنين صلى الله عليه اتشفع ، و بالحسن و الحسين صلى الله عليهما اتقرب . اللهم لين لى صعوبته و سهل لى حزونته ، و وجه سمعه و بصره و جميع جوارحه الى بالرافه و الرحمه ،

و اذهب عنهى غيظه و باسه و مكره و جنوده و احزابه ، و انصرنى عليه بحق كل ملك ساح فى رياض قدسك و فضاء نورك و شرب من حيوان ماءك ، و انقذنى بنصرك العام المحيط. جبرئيل عين يمينى و ميكائيل عن يسارى و محمد صلى الله عليه و آله امامى ، والله و حافظى و ناصرى و امانى ، فان حزب الله هم الغالبون ، استترت و احتجبت و امتنعت و تعززت بكلمه الله الوحدانيه الازليه الالهيه التى من امتنع بها كان محفوظا، ان ولى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين . ربيع گويد: اين تعويذ را روى تكه پوستى نوشتم و در دسته ى شمشيرم قرار دادم . به خدا، پس از آن هرگز از منصور نهراسيدم . در كتابى قديمى - كه مادر ناصر (سى و چهارمين خليفه ى ) عباسى آن را وقف كرده بود و با داستان رخ داد حره آغاز مى شد - ديدم كه به سند از امام صادق عليه السلام نقل مى كرد: هنگام وارد شدن به منصور - كه قصد جان من داشت - سوره ى قدر را خواندم . خداوند از اين كار او جلو گرفت . وقتى امام عليه السلام هنگام نگريستن ، بدو آن را خواند، او بر نخاست مگر با گشاده رويى . از حضرتش پرسيدند: به كه پناه برديد؟ فرمود: به خدا و به سوره ى قدر و سپس خواندم : يا الله يا الله - (هفت بار) - انى اتشفع اليك بمحمد صلى الله عليه و آله تغلبه لى .  هر كه اين سان گرفتار شود، چونان من كند. اگر ما آن را نخوانيم و شيعيان خويش را به خواندن آن فرمان ندهيم ، مردم ايشان را در خواهند ربود؛ اما به خدا سوگند، اين سوره پناه ايشان است .
3 - دعاى امام صادق عليه السلام وقتى منصور بار سوم آن حضرت را در ربذهفراخوند محمد بن حسن صفار در كتاب فضل الدعاء - ابراهيم بن جبله - مخرمه ى كندى : وقتى منصور دوانيقى در ربذه فرود آمد - و آن روز جعفر بن محمد (عليهما السلام ) آن جا بود - گفت : كى داد مرا از اين جعفر مى گيرد؟! او با دست پس مى زند و با پا پيش مى آورد!  (با خود) مى گويد: با محمد (منظورش محمد بن عبدالله بن الحسن بود) هم راهى نمى كنم . اگر پيروز شد، موقعيت به دست من خواهد افتاد و اگر شكست خورد، من جان خود را حفظ كرده ام ! به خدا سوگند، او را خواهم كشت . سپس به ابراهيم بن جبله رو كرد و گفت : ابراهيم ! بشتاب و لباسش را در گردن انداز و كشان بياور! ابراهيم گويد: به سوى خانه ى او (امام عليه السلام ) ره سپار شدم . نيافتمش . به جستجو به مسجد ابوذر شتافتم . او را در مسجد يافتم : شرم كردم كه به فرمان عمل كنم . تنها آستين حضرتش را گرفتم و گفتم : پيشواى مسلمانان شما را مى خواند. فرمود: انا لله و انا اليه راجعون ! بگذار دو ركعت بگزارم . (نماز خواند) و گريه ى سختى كرد. من پشت سرش بودم . سپس ‍ خواند: اللهم انت ثقتى فى كل كرب و رجائى فى كل شده ، و انت لى فى كل امر نزل بى ثقه وعده ، فكم من كرب يضعف عنه الفواد و تقل فيه الحيله و يخذل فيه القريب و يشمت به العدو و تعيينى فيه الامور، انزلته بك و شكوته اليك ، راغبا فيه اليك عمن سواك ، ففرجته و كشفته و كفيتنيه ، فانت ولى كل نعمه و صاحب كل حسنه و منتهى كل حاجه ، فلك الحمد كثيرا و لك المن فاضلا.

از حضرت رضا عليه السلام افزوده اى بر اين دعا يافتم : بنعمتك اللهم تتم الصالحات ، يا معروفا بالمعروف ، يا من هو بالمعروف موصوف ، انلنى من معروفك معروفا تغنينى به عن معروف من سواك ، برحمتك يا ارحم الراحمين . سپس فرمود: به فرمان كن . گفتم : به خدا، چنان نخواهم كرد؛ گرچه بدانم كشته مى شوم . آن گاه دست آن حضرت را گرفته راه افتادم . نه ، به خدا شك نداشتم كه حضرت را خواهد كشت . وقتى به در اصلى رسيديم ، چنين خواند: يا اله جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ، و اله ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و محمد صلى الله عليه و آله ، تول فى هذه الغداه عافيتى و لا تسلط على فى هذه الغداه احدا من خلقك بشى ء لا طاقه لى به . ابراهيم افزود: حضرتش را نزد منصور وارد كردم . برخاست و نشست و همان اعتراض را تكرار كرد و گفت : با دست پس مى زنى و با پا پيش ! پاسخ فرمود: چنين نيست ؛ اى فرمان رواى مسلمانان ! با من تندى مكن كه به خدا سوگند با تو اندكى بيش نخواهم بود. منصور گفت : باز گرد. آن گاه (بعد از رفتن امام عليه السلام ) به (عموى خود) عيسى بن على رو كرد و گفت : ابو العباس ، خود را بدو برسان و بپرس : (مرگ ) بر من (زوتر) خواهد افتاد يا شما؟ (ابراهيم ) گويد: (عيسى بن على ) بيرون شتافت تا به آن حضرت رسيد.

سپس گفت : يا ابا عبدالله ، فرمان رواى مسلمانان مى پرسد: به من (خواهد بود) يا بر شما؟ فرمود: نه ؛ بر من (خواهد بود)  منصور گفت : راست مى گويد! ابراهيم مى افزايد: بيرون آمدم . آن حضرت به انتظار من نشسته بود تا از كارى كه نسبت بدو كردم سپاس گزارى فرمايد. ديدم كه خدا را سپاس ‍ مى گفت و (اين دعا را) مى خواند: الحمدلله الذى ادعوه فيجيبنى و ان كنت بطيئا حين يدعونى ، و الحمدلله الذى اساله فيعطينى و ان كنت بخيلا حين يستقر ضنى ، و الحمدلله الذى استوجب الشكر على بفضله و ان كنت قليلا شكرى ، و الحمدلله الذى و كلنى الناس اليه فاكرمنى و لم يكلنى اليهم فيهينونى ، فرضيت بلطفك يا رب لطفا و بكفا يتك خلفا. اللهم يا رب ما اعطيتنى مما احب فاجعله قوه لى فيما تحب ، اللهم و ما زويت عنى مما احب فاجعله قواما (لى )  فيما تحب . اللهم اعطنى ما احب و اجعله خيرا و اصرف عنى ما اكره و اجعله خيرا لى . اللهم ما غيب عنى من الامور فلا تغيبنى عن حفظك ، و ما فقدت فلا افقد عونك ، و ما نسيت فلا انسى ذكرك و ما مللت فلا امل شكرك . عليك توكلت ، حسبى الله و نعم الوكيل .
4 - دعاى امام صادق عليه السلام وقتى منصور آن حضرت را براى چهارمين بار بهكوفه خواند عالم بزرگ ، ابو جعفر بن ابى القاسم (على بن محمد بن على مشهور به عماد الدين ) طبرى (در شوال سال 555 در نجف اشرف ) - شيخ ابو عبدالله محمد بن احمد بن شهريار خزانه دار (در صفر 516 در بارگاه مولاى متقيان عليه السلام ) - شيخ ابو منصور محمد بن محمد بن احمدبن (حسين بن ) عبدالعزيز، عكبرى معدصلوات در ذى قعده ى 470 در بغداد) - ابوالحسين محمد بن عمربن حلوبه قطان (در عكبررى ، به گونه ى قرائت حديث ) - عبدالله بن خلف بن على بن حسين بن مليح شروطى (در عكبرى ) - قاضى ابوبكر محمدبن ابراهيم همدانى - حسن بن على بصرى - هيثم بن عبدالله رمانى + عباس بن عبدالعظيم عنبرى - فضل بن ربيع - پدرش ، ربيع حاجب : منصور ابراهيم بن جبله را به مدينه فرستاد تا جعفر بن محمد (عليهما السلام ) را احضار كند.

ابراهيم - پس از آن كه چنين كرد - به من گفت كه وقتى بر آن حضرت وارد شدم و نامه ى منصور را ارائه كردم ، شنيدم كه خواند: اللهم انت ثقتى فى كل كرب و رجائى فى كل (شده ، و اتكالى فى كل )  امر نزل بى ، عليك ثقه و بك عده . فكم من كرب يضعف فيه القوى و ثقل فيه الحيله و تعيينى  امر نزل بى ، عليك ثقه و بك عده . فكم من كرب يضعف فيه القوى و تقل فيه الحيله و تعيينى  فيه الامور، و يخذل فيه القريب و يشمت فيه العدو، انزلته بك و شكوته اليك ، راغبا فيه اليك عمن سواك ، ففرجته و كشفته ، فانت ولى كل نعمه و منتهى كل حاجه ، لك الحمد كثيرا و لك المن فاضلا. وقتى مركب حضرت را پيش آوردند و براى سوار شدن بيرون آمد، شنيدم كه خواند: اللهم بك استفتح و بك استنجح ، و بمحمد صلى الله عليه و آله اتوجه ، اللهم ذلل ل حزونته و كل حزونه ، و سهل لى صعوبته و كل صعوبه ، و ارزقنى من الخير فوق ما ارجو، و اصرف عنى من الشر فوق ما احذر، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب . (ابراهيم ) گويد: وقتى وارد كوفه شديم ، (امام عليه السلام ) فرود آمد و دو ركعت گزارد. سپس دست به آسمان برداشت و گفت : اللهم رب السماوات و ما اظلت ، و رب الارضين السبع و ما اقلت ، و الرياح و ماذرت ، و الشياطين و ما اضلت ، و الملائكه و ما عملت ، اسالك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان ترزقنى خير هذه البلده و خير ما فيها و خير اهلها و خير ما قدمت له و تصرف عنى شرها و شر ما فيها و شر اهلها و شر ما قدم له . ربيع گويد: آن گاه كه (آن حضرت ) به دربار منصور رسيد، من (پيش رفتم و) ورود ايشان و ابراهيم را خبر دادم . منصور مسيب بن زهير ضبى  را خواند و شمشيرى بدو داد و گفت : چون جعفر بن محمد از در درآمد و من با او به گفتگو شدم و به تو اشاره كردم ، او را گردن بزن و منتظر فرمان مباشد.

من براى آوردن آن حضرت - كه با من دوستى داشت و در حج ها با حضرتش هم راهى مى كردم - به راه افتادم . به آن حضرت گفتم : اى زاده پيامبر، اين ستمگر درباره ى شما فرمانى به من داده است كه اجراى آن خوش آيندم نيست . اگر چيزى هست ، بفرماييد. فرمود: مترس . لحظه اى كه مرا ببيند، همه ى اين ها دور خواهد رفت . آن گاه گوشه هاى پرده (ى در خانه ) را به دست گرفت و چنين خواند: يا اله جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ، و اله ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و محمد صلى الله عليه و آله و عليهم ، تولنى فى هذه الغداده و لا تسلط على احدا من خلقك بشى ء لا طاقه لى به . پس از آن ، بر او وارد شد. لب ها را حركت مى داد و نمى فهميدم چه مى خواند. نگاهى به منصور انداختم . تنها مى توانم بگويم : آتشى بود كه بر آن آب ريخته باشند و خاموش شود. آرام آرام خشمش فرو نشست تا جعفر بن محمد عليه السلام بدو نزديك شد و به تخت وى رسيد. منصور از جا پريد و دست آن حضرت را گرفت و بر تخت نشاند. سپس گفت : اى ابا عبدالله ! به زحمت افتادن شما بر من ناگوار است . شما را خواندم تا از خويشانتان گله كنم ؛ پيوند اگر دورتر از من به جاى من مى بود، از او مى شنيدند و فرمان مى بردند. امام صادق عليه السلام فرمود: اى فرمان رواى مومنان ، چرا شيوه ى پيشينيان شايسته خود را پيش نمى گيرى ؟ ايوب عليه السلام گرفتار شد؛ بردبارى پيشه كرد. بر يوسف عليه السلام ستم كردند؛ آمرزيد به سليمان عليه السلام دادند؛ سپاس گزارد. منصور گفت : ( من هم ) بردبارى خواهم كرد و خواهم گذشت و سپاس خواهم گفت . در اين جا (منصور) گفت : يا ابا عبدالله ، حديثى را كه درباره ى پيوند با خويشاوندان از شما شنيده بودم دوباره بگوييد. فرمود: پدرم از جدم باز گفت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نيكوكارى و رسيدگى به بستگان آباد كردن دنياست و افزونى سال هاى عمر. گفت : نه ؛ اين حديث نبود. فرمود: پدرم از جدم باز گفت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كه دوست دارد اجلش به تاخير افتد و سلامت يابد، با خويشان خود پيوند داشته باشد.

گفت : نه ؛ اين هم نبود. فرمود: پدرم از جدم بازگفت ، كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: (در شب معراج ) خويشاوندانى را آويخته به عرش ديدم كه از جدا كننده ى خود به خداى متعال شكايت مى كردند. من پرسيدم : جبرئيلا، اين ها چند پشت با هم فاصله دارند؟ گفت : هفت نسل . گفت : اين هم نبود. فرمود: پدرم از جدم باز گفت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نيكوكارى در بستر مرگ قرار داشت . در همسايگى او كسى زندگى مى كرد كه پيوند خويشاوندى بريده بود. خداوند - عزوجل - فرشته ى مرگ را فرمان داد: اى فرشته ى مرگ ، (ببين ) از عمر اين بريده از خويشان چه قدر مانده است ؟ گفت : سى ساصلوات گفت : آن را به اين نكيوكار واگذار. در اين جا منصور صدا زد: غلام ! عطر را بياور. غلام آورد. آن گاه به دست خود آن را بر سر و روى امام عليه السلام ماليد. سپس 4000 دينار تقديم كرد و مركب خود را خواست . آن را آوردند. پياپى مى گفت : نزديك تر! نزديك تر! تا آن را نزديك تختش آوردند. حضرت جعفر بن محمد عليه السلام بر آن سوار گرديد. من پيشاپيش حضرتش به راه افتادم . شنيدم كه مى خواند: الحمد الله الذى ادعوه فيجيبنى و ان كنت بطيئا حين يدعونى ، و الحمدلله الذى اساله فيعطينى و ان كنت بخيلا حين يسالنى ، و الحمدلله الذى استوجب منى الشكر و ان كنت قليلا شكرى ، و الحمد لله الذى و كلنى الناس اليه فاكرمنى و لم يكلنى اليهم فيهينونى ، يا رب كفى بلطفك لطفا و بكفايتك خلفا. من به آن حضرت گفتم :

اى زاده ى پيامبر! اين ستمگر گاه و بى گاه ، مرا با شمشير رو به رو مى سازد (و به مرگ يا كشتن اين و آن نزديك مى كند). او مسيب بن زهير را خواست و بدو شمشير داد و فمران داد تا شما را گران زند؛ اما من ديدم كه هنگام ورود، زير لب چيزى مى خوانديد كه نفهميدم چه بود. فرمود: الان هنگام گفتن آن نيست . شب به خدمت رسيدم . فرمود: آرى ، پدرم از جدم روايت كرد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم - وقتى (در جنگ احزاب ) يهود و بنى فزاره و غطفان در برابر حضرتش هم داستان شدند كه خداوند متعال فرمود: آن گاه كه از فرداست و فروتر تان به شما يورش آوردند و ديدگان (از بيم ) خيره شد و دل ها به گلوها رسيد (و نزديك بود از سينه ها خارج شود) و به خدا گمان ها (ى بد) برديد،... و آن روز از سختترين روزها بر آن پيامبر خدا بود - (از خيمه گاه ) بيرون مى آمد و درون مى رفت و به آسمان مى نگريست . و مى فرمود: (اى آسمان ، بر دشمنان ) تنگ بگير تا (بر ما) فراخ شوى .  آن گاه در تاريكى شب بيرون آمد. شبحى ديد كه آرام حركت مى كرد. به حذيفه (كه در ركاب حضرتش بود) فرمود: ببين اين كيست ؟ عرض كرد: يا رسول الله ، على بن ابى طالب است .

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : ابا الحسن ! نترسيدى كه تو را چشم زنند (و تنها بيرون آمدى )؟! پاسخ داد: من جان خود را به خداى و پيامبرش واگذاشته ام . اين وقت شب ، به نگاهبانى از مسلمانان بيرون آمده ام . گفت و گوى پيامبر و امير مومنان عليهما السلام تمام نشده بود كه جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت : يا محمد! حقت سلام مى رساند و مى گويد: امشب كار على بن ابى طالب عليه السلام را ديدم . از نهان گان دانش خود كلماتى (به پاداش ) بدو مى دهم كه نزد هيچ شيطان سركش و فرمان رواى ستمگرى نمى خواند مگر آن كه خدايش از سوختن و غرق شدن و ويران باز داشته شدن و از هر درنده ى زيان بخش و هر دزد راه زنى ايمن سازد. دعا اين است : اللهم احرسنا بعينك التى لا تنام ، و اكنفنا بركنك الذى لايرام ، و اعزنا بسلطانك الذى لا يضام ، و ارحمنا بقدرتك علينا، و لا تهلكنا و انت الرجاء. رب كم من نعمه انعمت بها على قل لك عندها شكرى ، و كم من بليه ابتليتنى بها قل لك عندها صبرى ، فيا من قل عند نعمته شكرى فلم يحرمنى و يا من قل عند بليته  صبرى فلم يخذلنى . يا ذالمعروف الدائهم لا ينقضى ابدا، و يا ذالنعماء التى لا تحصى عددا، اسالك ان تصلى على محمد و آله الطاهرين ، و ادرا بك فى نحور الاعداء و الجبارين . اللهم اعنى على دينى بدنياى و على آخرتى بتقواى ، و احفظنى فيما غبت عنه و لا تكلنى الى نفسى فيما حضرته ، يا من لا تنقصه المغفره و لاتضره المعصيه ، اسالك فرجا و صبرا جميلا و رزقا واسعا، و العافيه من جميع البلاء و الشكر على العافيه يا ارحم الراحمين .

ربيع گويد: به خدا سوگند، منصور سه بار مرا احاضر كرد. تا بكشد. اين دعا را براى حفظ خواندم . خداوند او را از كشتن من باز داشت . حسن بن على (بصرى ) گويد: عباس بن عبدالعظيم گفت : هيچ شب از دكانم نرفتم مگر آن كه اين دعا را خواندم . شبى فراموش كردم كه پيش از رفتن بخوانم . پاسى از شب گذشته بود و من خوابيده بودم . بيدار شدم و به ياد آوردم كه آن را نخوانده ام . همان طور كه در بستر بودم ، شروع كردم به خداوند آن بر دكان و دست كشيدن به (در و ديوار خيالى ) آن . صبح فردا، زود به دكان رفتم . ديدم در بسته است و كسى در آن گرفتار! گفتم : كيستى و چه مى كنى ؟ گفت : براى دزدى آمده بودم . وقتى خواستم بيرون روم ، ديوارى آهنين جلوگيرم مى شد!
5 - دعاى حضرت صادق عليه السلام ، هنگامى كه منصور براى پنجمين نوبت آنحضرت را، پيش از كشتن محمد و ابراهيم فرزندان عبدالله بن الحسن عليه السلام ، بهبغداد فراخواند. اين دعا را در كتابى قديمى ديدم كه در پايان آن (به عربى ) چنين نوشته بود: (اين كتاب را) حسين بن على بن هند در شوال 396 به خط خويش نوشت . (سند دعا اين گونه بود:) ابوالحسن محمد بن احمد بن عبدالله بن صفوه همدانى (در مصيصه )  - محمد بن عباس بن داوود عاصمى - حسن بن على بن يقطين - پدرش ‍ (على بن يقطين ) - محمد فرزند ربيع حاجب : روزى فرمان رواى مسلمانان ، منصور، در كاخش در القبه الخضراء نشسته بود كه پيش از كشته محمد و ابراهيم ، القبه الحمراء نام داشت . او روزى را براى نشستن به نام يوم الذبح  ناميده بود. (آن روز) جعفر بن محمد عليهما السلام را از مدينه فراخوانده بود و سراسر روز در آن كاخ بود. شب هم رسيد و بيشتر آن گذشت .

آن گاه پدرم ربيع را خواند و بدو گفت : ربيع ! تو جايگاه خود را نزد من مى دانى و اين كه گاه باشد كه خبرى از همسران من هم پوشيده داشته مى شود و تو (آن را مى دانى ؛ چون ) بر آن توانايى . ربيع گويد: گفتم : اى فرمان رواى مسلمانان ، اين لطف خداست بر من و لطف پيشواى مسلمانان . من براى خليفه خير خواه ترين ام . گفت : چنين است . هم اكنون به نزد جعفر بن محمد فرزند فاطمه (عليهما السلام ) رو او را - همان گونه كه هست - بى تغيير حالتى ، نزد من آر. (با خود) گفت : انا لله و انا اليه راجعون ! به خدا كار تباه شد. با اين حالتى كه از او مى بينم ، اگر آن حضرت را بياورم ، خواهد كشت و آخرت من نابود خواهد شد و اگر سستى كنم و نياورم ، من و فرزندانم را خواهد كشت و اموالم را خواهد ستاند. خود را بر سر دو راهى دنيا و آخرت يافتم و به دنيا متمايل شدم . محمد بن ربيع گويد: پدرم مرا خواند. من درشت ترين و سخت دل ترين فرزندان او بودم . گفت : (هم اكنون ) به نزد جعفر بن محمد روانه شو. از ديوار خانه اش بالا رو و در مزن تا حالت خود را دگرگون نسازد. ناگهانى در آو او را به همان گونه كه هست بياور! من رفتم . شب رو به پايان مى رفت . (به همراهيان ) فرمان دادم تا نردبان ها را كار بگذارند. از ديوار بالا رفتم . وارد خانه شدم . ديدم به نماز ايستاده است ؛ با پيراهنى و هوله اى به كمر بسته . وقتى نماز را سلام داد، گفتم : فرمان رواى مسلمانان شما را مى خواند.

فرمود: بگذارد دعا بخوانم و لباس (رسمى بيرون ) بر كنم . گفتم : اجازه ى اين كار نيست . فرمود: به آب ريزگاه روم و وضو بسازم . گفتم : اين نيز نمى شود! عامل كندى درست نكنيد؛ من اجازه ى هيچ تغييرى نمى دهم . آن حضرت را - در حالى كه سال هاى عمر را از هفتاد گذارنده بود - بى پاپوش و جنگ افزار، با همان پيراهن و هوله بيرون بردم . بخشى از راه را پيموده بوديم كه آن (پيشواى ) سال خورده خسته شد. دلم بر او مهر آورد. گفتم : سوار شويد. بر استر چاكرى كه همراه داشتيم سوار شد. به نزد ربيع (غرفه ى مجاور جايگاه خليفه در كاخداوند رسيديم . شنيدم كه (منصور) بر او سخت گرفته بود كه : واى بر تو ربيع ! آمدن مرد دير شد! وقتى ربيع (به غرفه ى خود آمد و) ديدگانش به آن حضرت افتاد و آن حالت را ديد، گريست . ربيع (مخفيانه ) اظهار تشيع مى كرد. امام عليه السلام بدو فرمود: ربيع ! من مى دانم كه به ما گرايش دارى . بگذار دو ركعت بگزارم و دعا كنم . گفت : هر چه مى خواهيد بكنيد. آن حضرت دو ركعت نماز كوتاه به جاى آورد و دعايى خواند كه نفهميدم ؛ اما طولانى بود. در طول اين مدت ، منصور از ربيع باز خواست مى كرد. وقتى (حضرتش ) آن دعاى بلند را تمام فرمود، ربيع دو دست آن حضرت را، از بالاى مچ ها، گرفت و به نزد منصور در آورد. وقتى به ميانه ى بارگاه رسيد، ايستاد. سپس چيزى زير لب گفت . آن گاه من حضرتش را جلو بردم و نزديك منصور آوردم .

وقتى نگاه منصور بر وى افتاد، گفت : تو - يا جعفر! - رشك و ستم و تباه كردن كار بر خاند عباسى را وا نمى نهى ؟! با اين كار، خداوند تنها بر رشك و سختى آن چه مى خواهى بدان رسى مى افزايد! فرمود: به خدا، اى پيشواى مسلمانان ! هيچ از اين كه مى گويى نكرده ام . من در حكومت بنى اميه بوده ام و تو مى دانى كه آن ها با ما دشمن ترين بودند و حق خلافت نداشتند. (با اين همه )، به خدا، نه بر ايشان ستم كردم و نه - با آن همه بدى كه بر من روا داشتند - بديشان بدى نمودم . چگونه ، اى پيشواى مسلمانان - اكنون كه تو عمو زاده ى منى و نزديك ترين خويش و بيشترين خوبى و بخشش را من دارى - بر تو چنين كنم ؟! منصور لختى سر فرو فكند. او بر زير اندازى نشسته بود و در سوى چپ وى ، متكايى ابريشمين رنگا رنگ .  زير فرش خود شمشيرى داشت داراى مهره هايى (كه براى تقويت به آن چسبانيده بودند). او اين شمشير را - وقتى در آن شبستان مى نشست - از خود دور نمى داشت . گفت : (خويشى را) تباه كردى و دچار گناه شدى ! آن گاه گوشيه ى بالش را بالا زد و دسته اى از نوشته هاى از زير آن برداشت و به سوى آن حضرت انداخت و گفت : اين نامه هاى توست به اهل خراسان كه آن ها را بر سرپيچى از اطاعت من و به بيعت با خود خوانده اى ! فرمود: به خدا سوگند، اى پيشواى مسلمانان ، كه من چنين نكرده ام . نه اين را باور دارند. اگر هم چنين خواسته باشم ، سال خورده تر از آن ام كه توان اين كار برايم مانده باشد. مرا در يك زندان نظامى نگاه دار تا مرگم فرا رسد كه نزديك است .

گفت : نه ! گذشت نه ! آن گاه سر فرو افكند و دست به شمشير برد. به اندازه ى يك وجب از شمشير را بيرون كشيد و دسته ى آن را گرفت . گفتم : انا الله ! او را كشت ! اما... شمشير را باز گرداند. سپس گفت : يا جعفر! با اين سال خودرگى و اين دودمان ، شرم نمى كنى كه باطل مى گويى و ميان مسلمانان شكاف مى افكنى ؟! مى خواهى خود بريزى و رعيت را بر واليان بشورانى ! فرمود: نه ، به خداى ؛ اى فرمان رواى مسلمانان . من چنين نكرده ام . اين ها نه نامه هاى من است و نه به خط من و نه مهر من . منصور شمشير را به اندازه اى يك گز بيرون كشيد. گفتم : انا لله ! رفت ! با خود قرار گذاشتم كه اگر به من فرمان دهد، نافرمانى كنم ؛ زيرا مى پنداشتم كه به من فرمان خواهد داد شمشير را بگيرم و (امام ) صادق عليه السلام را بكشم . گفتم : اگر چنين فرمان داد، خود او را خواهم كشت ؛ هر چند جان خود و فرزندانم را بر سر اين كار بگذارم و از انديشه اى كه نخست داشتم (و دنيا را بر آخرت ترجيح داده بودم ) در پيشگاه خداى متعال توبه كردم . منصور به سرزنش پرداخت و آن حضرت عذر مى آورد تا جايى كه بيشتر شمشير را بر كشيد. گفتم : انا لله ! به خدا تمام شد! اما تيغ را در نيام كرد و لختى سر فرو افكند. آن گاه سر برداشت و گفت : به گمانم راست مى گويى . ربيع ! آن جعبه را از جايش در آن شبستان بياور. آوردم . گفت : در آن دست كن و بر محاسن ايشان بگذار. (دست كردم ) پر از مشك بود. ريش آن حضرت (را بدان بيالودم ). سپيد بود؛ مشكين شد.

سپس منصور گفت : يكى از چار پايان نيكوى مرا - كه خود سوار مى شوم - در اختيار ايشان بگذار و 10000 درهم بده و با احترام تا خانه همراهى شان كن . وقتى رسيديد، بگو، مى توانيد نزد ما بمانيد و مى توانيد به شهر جدتان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، مدينه ، برويد. شاد از سلامت آن حضرت و شگفت زده از آن تصميم و اين سرانجام ، از نزد منصور بيرون شديم . وقتى به حياط قصر رسيديم ، گفتم : اى زاده ى رسول خدا! در شگفتم كه او بر در خانه ى شما چه مى خواست و خدا چگونه او را باز داشت و دور ساخت ! اما از كار خداى - عزوجل - شگفتى نيست . من شنيدم كه پس از آن دو گانه دعايى خوانديد كه ندانستم چه بود؛ جز اين كه بلند بود. اين جا هم - منظورم در صحن است - ديدم لب هاتان حركت كرد؛ اما متوجه نشدم چه خوانديد. فرمود: دعاى نخست دعاى اندوه و سختى هاست ؛ هرگز آن را تاكنون درباره ى كسى نخوانده بودم . آن را جاى گزين دعاهاى بيشترى كه پس از نماز مى خواندم قرار دادم ؛ زيرا من نمى خواستم دعاهاى خود را ترك كنم . دعايى كه زير لب خواندم ، دعاى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در جنگ خندق بود كه پدرم از پدر خويش باز گو فرمود كه جدش از امير مومنان عليه السلام نقل فرمود: روز احزاب ، مدينه از انبوهى مشركان چون تاج (در ميان گرفته ) شده بود. آنان همان گونه بودند كه خدا فرمود: آن گاه كه از فراز و فروتر تان بر شما يورش آوردند و ديدگان (از بيم ) خيره شد و دل ها به گلوها رسيد (و نزديك بود از سينه ها خارج شود) و به خدا گمان ها (ى بد) برديد، آن هنگام بود كه باور داران آزموده شدند و سخت به لرزه افتادند. 

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (آن روز) اين دعا را خواند و امير مومنان عليه السلام نيز - هرگاه به غمى دچار مى شد - آن را مى خواند. متن دعا: اللهم احرسنى بعينك التى لا تنام ، و اكنفنى بركنك الذى لا يضام و اغفر لى بقدرتك على . رب لا اهلك و انت الرجاء. اللهم انت اعز و اكبر مما اخاف و احذر. بالله استفتح و بالله استنجح و بمحمد رسول الله صلى الله عليه و آله اتوجه ، يا كافى ابراهيم نمرود و موسى فرعون ، اكفنى ما انا فيه . الله (الله )  ربى لا اشرك به شيئا. حسبى الرب من المربوبين ، حسبى الخالق من المخلوقين ، حسبى المانع من الممنوعين ، حسبى من لم يزل حسبى ، حسبى مذ قط حسبى ، حسبى الله لا اله الا هو، عليه توكلت و هو رب العرش العظيم . سپس فرمودند: اگر بيم اين حاكم بر مسلمانان نبود، اين مبلغ (اهدايى او) را به تو مى دادم ؛ اما تو قبلا مى خواستى زمين مرا در مدينه به 10000 دينار بخرى ؛ من نفروختم (اكنون ) آن را تو مى بخشم . گفتم : اى فرزند پيامبر! من آن دو دعا را مى خواهم . اگر بياموزيد، نيكى اين است . اكنون به زمين نياز ندارم . فرمود: ما خاندانى هستيم كه احسان خود باز پس نمى گيريم . هم دعا را برايت مى نويسم و هم زمين را واگذار مى كنم . با من به خانه بيا. چنان كه منصور گفته بود، با آن حضرت رفتم . (در خانه ) سند زمين را به نام من و نوشت و دعاى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و دعاى بعد از آن دو ركعت را نيز براى من خواند و نوشتم . (راوى ) در اين جا دعايى را ذكر مى كند كه ما در روايت نخست آورديم و آغازش اين بود: اللهم انى اسالك يا مدرك الهاربين و يا ملجا الخائفين ، اين دعا در آن نسخه ى كهن است كه در حدود 6 ورق به قطع طالبى است و چنين پايان مى پذيرد: انت ربى و انت حسبى و نعم الوكيل و المعين . (ربيع ) گويد: به آن حضرت عرض كردم : اى فرزند پيامبر، منصور سخت مرا تحت فشار قرار داده بود و شتاب مى نمود؛ اما شما آسوده اين دعا بلند را مى خوانديد؛ گويى كه از او باكى نداريد! فرمود: آرى ، من بعد از نماز صبح ، دعايى مى خواندم كه بايسته بود. آن دو ركعت نماز صبح بود. سبك گزاردم و پس از آن ، دعا را خواندم . پرسيدم : آيا از منصور نترسيديد كه چنان تصميمى براى شما داشت ؟ فرمود: ترس از خدا از ترس او به من نزديك تر بود و خداوند سبحان در دل من از او بزرگ تر.

ربيع گويد: از آن چه كه از منصور ديدم و از خشم و كينه اش نسبت به (حضرت ) صادق عليه السلام و هم زمان بزرگ حضرتش چنان در شگفتى بودم كه گمان ندارم براى هيچ كس چنين باشد. وقتى او را تنها و سر خوش يافتم ، گفتم : اى فرمان رواى مسلمانان ، كارى شگفت از شما ديدم ! پرسيد: چه ؟ گفتم : اى امير مسلمانان ! بر جعفر (صادق عليه السلام ) چنان خشم گرفتى كه نديدم هرگز بر ديگرى چنان كنى ؛ نه بر عبدالله بن الحسن و نه هيچ كس ديگر؛ تا جايى كه خواستى او را با تيغ به قتل برسانى و اين كه يك وجب از آن را بيرون كشيدى ؛ اما در غلاف كردى ! پس از گله مندى از او، دوباره ى يك گز بيرون كشيدى ؛ اما باز غلاف كردى ! ديگر بار، جز اندكى از تيغ ، همه ى آن را آختى ! چنان كه شك نكردم او را خواهى كشت - اما همه ى اين ها كنار رفت و خشنودى باز گشت ؛ تا جايى كه به من فرمان دادى محاسنش را از آن مشك بيالايم كه خاص خليفه است و حتى فرزند شما، مهدى ، و ولى عهد شما و عموهايتان هم اجازه ى استفاده از آن را ندارند. آن گاه او را هديه و مركب دادى و مرا فرمودى تا به احترام همراهى اش كنم ! گفت : اى واى ! ربيع ! روا نيست كه اين داستان را باز گويى ؛ پوشيده ماندنش ‍ بهتر است . دوست ندارم از فرزندان فاطمه عليها السلام كسى آن را بشنود تا بدان فخر و بر ما مباهات كنند. گرفتارى اى كه داريم براى ما بس است ؛ اما چيزى را از تو پنهان نمى دارم . ببين كسى در خانه اگر هست ، دور ساز. هر كه را آن جا بود دور كردم . دوباره گفت : باز گرد و هيچ كس را مگذار بماند. چنين كردم . گفت : (اكنون ) جز من و تو كسى نيست .

به خدا سوگند، اگر آن چه را مى گويم از كسى شنيدم ، تو و فرزندانه و همه ى خانواده ات را خواهم كشت و اموالت را خواهم ستاند. گفتم : اى پيشواى مسلمانان ! به خدايت مى سپارم ! گفت : ربيع ! به كشتن جعفر عليه السلام مصمم بودم . نه مى خواستم سخنى درباره اش بشنوم و نه پوزشى از او بپذيرم . هر چند او قيام مسلحانه نمى كرد، خطرش از عبدالله بن الحسن بيشتر بود و اين را از او و پدرانش ، از روزگار بنى اميه ، مى دانستم . وقتى بار اول دست به تيغ بردم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، بين من و او، در برابرم ظاهر شد؛ با دستان گشاده و آستين بالا زده و با نگاه تند و خشم آگين به من . رو باز گرداندم . وقتى دوباره بيش از بار نخست تيغ كشيدم ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بسيار به خود نزديك تر يافتم ؛ با قصد حمله به من ، در صورت اقدام . خود دارى كردم . آن گاه گستاخى كردم و (با خود) گفتم : پندار بود! و باز شمشير كشيدم . اين بار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با آستين هاى بالا زده و چهره اى سخت بر افروخته و تند و غضب آلود و گرفته در برابر ظاهر شد؛ چنان كه نزديك بود دست بر من نهد. به خدا، ترسيدم كه اگر او را بكشم ، مرا بكشد. اين بود كه چنان ديدى . حقيقت فرزندان فاطمه عليها السلام را تنها نادانى كه از دين بهره ندارد نمى شناسد. زنهار كه كسى اين را از تو بشنود! محمد بن ربيع گويد: تنها پس از مرگ منصور، پدرم اين را برايم گفت و من تا زنده بودن مهدى و موسى و هارون و محمد (امين ) آن را به كسى نگفتم .


6 - دعاى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام وقتى ششمين بار به نزد منصور فراخوانده شدند (اين پس از قتل محمد و ابراهيم فرزندان عبدالله بن الحسن ، دومين احضار بهبغداد بود.) در كتاب قديمى ياد شده به خط حسين بن على بن هند چنين ديدم : محمد بن جعفر رزاز قريشى - محمد بن عيسى بن عبيدبن يقطين - بشيرين حماد - صفوان بن مهران جمال : مردى از قريشيان مدينه از بنى مخزوم ، پس از داستان قتل دو فرزند عبدالله بن الحسن ، به منصور دوانيقى نوشت : جعفر بن محمد عليه السلام هوادارش معلى بن خنيس را براى جمع آورى امواصلوات زكات و هدايا و صدقات ) از شيعيان خود فرستاده است . او با اين پول ، محمد بن عبدالله (بن الحسن ) را تقويت مى كند. منصور از خشم نزديك بود دست خود را بجود! به عمويش داوود بن على - كه آن هنگام بر مدينه امير بود - نوشت تا جعفر بن محمد عليه السلام را، بى دستورى ماندگارى و درنگ ، به سوى وى گسيل دارد. داوود بن على نامه ى منصور را براى آن حضرت فرستاد و افزود: فردا، بى تاخير به سوى فرمان رواى مسلمانان حركت كنيد. صفوان گويد: من آن روز در مدينه بودم . امام صادق عليه السلام در پى من فرستاد. به خدمت رسيدم . فرمود: براى ما مركب فراهم ساز كه فردا صبح ، به عراق ره سپا خواهيم شد. سپس در همان هنگام از جا برخاست و من نيز. به سوى مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رفتيم . وقت ميانه ى نماز ظهر و عصر بود. چند ركعت گزارد. آن گاه (به دعا) دست برداشت . آن روز از دعاى حضرتش ، اين بخش را حفظ كردم : يا من ليس له ابتداء و لا انقضاء ، يا من ليس له امد و لا نهايه و لا ميقات و لا غايه ، يا ذالعرش المجيد و البطش الشديد يا من هو فعال لما يريد،

يا من لا تخفى عليه اللغات و لا تشتبه عليه الاصوات ، يا من قامت بجبروته الارض و السماوات . يا حسن الصحبه يا واسع المغفره ، يا كريم العفو، صلى على محمد و آل محمد و احرسنى فى سفرى و مقامى و فى حركتى و انتقالى ، بعينك التى لا تنام و اكنفنى بركنك الذى لايرام . اللهم انى اتوجه فى سفرى هذا بلاثقه منى لغيرك و لا رجاء ياوى بى الا اليك ، و لا قوه لى اتكل عليها و لا حيله الجا اليها، الا ابتغاء فضلك و التماس ‍ عافيتك و طلب فضلك و اجرائك لى على افضل عوائدك عندى . اللهم و انت اعلم بماسبق لى فى سفرى هذا مما احب و اكره ، فمهما اوقعت عليه قدرك فمحمود فيه بلا وك منتصح فيه قضاوك ، و انت تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب . اللهم فاصرف عنى فيه مقادير كل بلاء و مقضى كل لاواء و ابسط على كنفا من رحمتك و لطفا من عفوك و تماما من عفوك و تماما من نعمتك حتى تحفظنى فيه باحسن ما حفظت به غائبا من المومنين و خلقته فى ستر كل عوره و كفايه كل مضره و صرف كل محذور، وهب لى فيه امنا و ايمانا و عافيه و يسرا و صبرا و شكرا، و ارجعنى فيه سالما الى سالمين يا ارحم الراحمين . صفوان گويد: از امام صادق عليه السلام خواستم تا دعا را دوباره براى من بخوانند. آن را خواندند و من نوشتم . صبح كه شد، شتر آن حضرت را آماده ساختم . ره سپار عراق شدند تا به شهر منصور (بغداد) رسيدند. اجازه ى ورود (به كاخداوند خواستند. رخصت داده شد. صفوان گويد: يكى از حاضران مجلس منصور براى من تعريف كرد: وقتى منصور آن حضرت را ديد، به خود نزديك و نزديك ترشان كرد. سپس نامه ى آن فرستنده را - كه نوشته بود: معلى بن خنيس ، هوادار جعفر بن محمد عليه السلام از همه جا براى او اموال گرد مى آورد و مى فرستد حضرتش آن را به محمد بن عبدالله (فرزند حسن مثنى ) مى رساند - طلبيد و آن را ارائه كرد. امام صادق عليه السلام نام را خواند. منصور بدان حضرت رو كرد و گفت : جعفر بن محمد! اين كدام اموال است كه معلى بن خنيس براى شما فراهم مى آورد؟ آن حضرت پاسخ فرمود:

پناه بر خدا از چنين كارى ، اى پيشواى مسلمانان ! گفت : آيا سوگند مى خوريد كه بى گناه ايد؟ فرمود: آرى ؛ به خدا سوگند مى خورم كه چنين نبوده است . منصور گفت : به طلاق و عتاق سوگند خور! فرمود: آيا به خدايى كه جز او خدايى نيست ، سوگند مى خورم كه نمى پذيرى ؟! گفت : پيش من اظهار علم مكن !! فرمود: چگونه علم را از من دور مى دارى ؛ اى فرمان رواى مسلمانان ؟! گفت : رها كن اين را. هم اكنون نويسنده ى نامه را رو به رو خواهم كرد. مرد را آوردند و در حضور امام عليه السلام ، درستى خبر از او پرسيدند: گفت : آرى ؛ درست است . اين هم جعفر بن محمد است و هر چه گفته ام همان است . امام صادق عليه السلام فرمود: مرد! سوگند مى خوردى كه آن چه گفته اى راست است ؟ گفت : آرى و چنين به سوگند پرداخت : به خداى خواهنده ى چيره ى زنده ى استوار دارنده اى كه جز او خدايى نيست ... امام عليه السلام فرمود: شتاب مكن ! من تو را سوگند مى دهم . منصور گفت : مگر سوگندش چه عيب داشت ؟ فرمود: خداى - تعالى - آزرمگين و بزرگوار است .

اگر بنده اى او را ثنا گفت ، شرم مى دارد كه با اين ستايش او را زود كيفر كند. اى مرد، چنين بگو: از قدرت و توان خدا بيزارى مى جويم و پناه قدرت و توان خود مى روم ؛ ااگر راست نگفته باشم ! منصور به مرد قريشى گفت : اين گونه كه ابو عبدالله عليه السلام مى گويد، سوگند ياد كن . مرد نيز چنين كرد. هنوز سخنش به پايان نرسيده بود كه خاموش شد و افتاد و مرد! منصور بيمناك شد و به خود لرزيد. آن گاه گفت : يا ابا عبدالله ! اگر خواستيد، فردا صبح به مدينه ى جدتان باز مى گرديد و اگر خواستيد پيش ما بمانيد، در احترام و نيكى به شما كوتاهى نخواهيم كرد. به خدا، از اين پس ، بد گويى هيچ كس را درباره ى شما نخواهم پذيرفت . 7- دعاى حضرت صادق عليه السلام آن گاه كه منصور هفتمين بار آن حضرت رافراخواند. اين را در حرزهاى آن حضرت آورديم ؛ اما در اين روايت بر آن فزونى هست . شايد اين افزونى مربوط به پيش از نوبت قبل باشد كه به سعايت آن قريشى بود. راوى اين نقل محمد بن عبدالله اسكندرى است . اين دعا، دعاى ارزشمندى است كه اجابت آن تعهد شده است . آن را از كتابى به قطع برگ 1/16 برگ نقل مى كنيم كه شامل چندين كتاب است . نخستين آن ها كتاب التنبيه لمن يتفكر فيه است كه اين دعا در آخر آن است : از محمد بن عبدالله اسكندرى نقل است كه گفت : من از جمله نديمان و نزديكان فرمان رواى مسلمانان ابو جعفر منصور بودم . از ميان همه ، من راز دار وى بودم . روزى بر او وارد شدم . غمگين بود و به سردى آن مى كشيد. گفتم : چرا در انديشه ايد، اى پيشواى مومنان ؟ گفت : محمد، صدتا يا بيشتر از اولاد فاطمه عليها السلام كشته شده اند؛ اما سالار و بزرگ ايشان هنوز هست . گفتم كيست ؟ گفت : جعفر صادق ! گفتم : اى پيشواى مسلمانان ، او مردى است كه از بسيارى عبادت كاهيده شده است و توجه به خدا او را از حكومت و خلافت خواهى باز داشته است . گفت : محمد، مى دانم توبه او معتقد و او را امام مى دانى ؛ اما حكومت پدر و مادر ندارد. با خود عهد كرده ام امروز را به پايان نرسانم تا از اين غم بيرون آيم . محمد گويد: به خدا سوگند، (سخت ناراحت شدم و) همه ى راه ها را بر خود بسته يافتم . آن گاه شمشير دارى را خواست و گفت : ابو عبدالله صادق عليه السلام را مى خوانم و با او به گفتگو مى شودم . هرگاه كلاه از سر برداشتم ، با اين علامت او را گردن بزن . آن گاه همان ساعت به احضار امام صادق عليه السلام فرمان داد. من در صبح كاخ ، با آن حضرت برخوردم . لب هايش حركت مى كرد و نمى دانستم چه مى خواند. ديدم همه ى كاخ چون كشتى گرفتار امواج دريا مى لرزد. سپس ديدم كه منصور پيشاپيش آن حضرت سر و پا برهنه راه مى رود. دندان هايش به هم مى خورد و همه ى بدنش مى لرزد. گاه سرخ مى شود و گاه زرد! بازوى امام صادق عليه السلام را گرفت و بر تخت حكومت خود نشاند و خود، مانند بنده اى در برابر مولا، جلوى تحت زانو زد. آن گاه پرسيد: اى زاده ى پيامبر! چه شد كه اين هنگام آمديد؟ فرمود: اى فرمان رواى مسلمانان ! به اطاعت خدا و رسول و به فرمان پيشواى مسلمين آمدم . گفت : من شما را نخواندم ؛ اشتباه از پيك بود. سپس گفت : خواسته اى بخواهيد. فرمود: مى خواهم مرا جز براى كارى فرا مخوانى . گفت : اين خواسته و هر خواسته ى ديگر را انجام خواهم داد. امام عليه السلام به سرعت بازگشت . خداى - عزوجل - را بسيار سپاس ‍ گفتم . ابو جعفر منصور فرمان داد لباس (و بستر) خواب فراهم ساختند. به خواب عميقى فرو رفت . نيمه شب برخاست . من بالاى سرش نشسته بودم . خوش حال شد. گفت : باش تا نمازم را قضا كنم و داستان را برايت بگويم . وقتى نمازش را قضا كرد، رو به من گفت : وقتى ابو عبدالهل صادق عليه السلام را فراخواندم و تصميم قتل او داشتم ، اژدهايى ديدم كه با دم خويش ‍ پيرامون كاخ مرا احاطه كرده بود و بالا و پايين آن را در ميان دو فك گرفته . به زبان عربى فصيح و آشكارى به من مى گفت : منصور! خداوند توانا و بزرگ مرا فرستاده است تا اگر گزندى به ابو عبدالله صادق برسانى ، تو و همه ى كاخت را فرو بلعم ! عقل از سرم پريد و بدنم به لرزه افتاد و دندان هايم شروع به لرزيدن كرد. محمد بن عبدالله اسكندرى مى گويد: بدو گفتم : اى امير مسلمانان ! اين شگفت نيست . ابو عبدالله ميراث دار دانش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و جدش امير مومنان على بن طالب عليه السلام است . او دعاها و اذكارى مى داند كه اگر بر شب بخواند،

روشن مى شود و اگر بر روز، تاريك و اگر بر امواج درياها، آرام مى گيرند. چند روز بعد به او گفتم : اى پيشواى مسلمانان ! آيا اجازه مى دهى به ديدار ابو عبدالله صادق عليه السلام روم ؟ پذيرفت و مخالفتى نكرد. به محضر امام عليه السلام رسيدم . سلام كردم و گفتم : مولاى من ، به حق جدتان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، دعايى را كه هنگام ورود نزد ابو جعفر منصور خوانديد به من بياموزيد. فرمود: باشد. سپس افزود: محمد، اين دعا حرز ارزشمند و دعاى بزرگى است . من آن را از پدران والايم كه درود خدا بر ايشان باد دارم . اين حرز از كتاب پر ارزش خداوند بزرگ دارم ؛ كتابى كه از هيچ سو باطل به آن راه ندارد و فرستاده ى استوار ستوده است . بنويس ... سپس آن را بر من خواند كه حرز ارزشمند و دعاى بزرگ و خجسته و پذيرفته اى است . زمانى كه ابو مخلد عبدالله بن يحيى از سوى بغداد نامه اى به خراسان نزد امير ابوالحسن نصر بن احمد (بن اسماعيل سامانى ) در بخارا آورد، اين حرز در دفترى با برگ هاى سيمين ، با آب طلا نوشته بود. او آن را به شيخ ابوالفضل محمد بن عبدالله بلعمى اهدا كرد و گفت : اين از ارزشمندترين هديه ها و گران سنگ ترين تحفه هاست . هر كه خداوند متعال صبحگاهان او را به خواندن آن توفيق دهد، خود از هر بلايى مصونش خواهد داشت و از شر بيمارى ها و آفت ها و سختى ها پناهش خواهد داد. اين تجربه شده اسد؛ مگر آن كه كسى خالصانه براى خداوند - عزوجل - نخواهد:

آغاز آن چنين است : لا اله الا الله ابدا حقا حقا، لا اله الا الله ايمانا و صدقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله تلطفا و فقا، لا اله الله حقا حقا، لا اله الا الله ، محمد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم . اعيذ نفسى و شعرى و بشرى و دينى و اهلى و مالى و ولدى و ذريتى و دنياى و جميع من امره يعنينى من شر كل ذى شر يوذينى . اعيذ نفسى و جميع ما رزقنى ربى و ما اغلقت عليه ابوابى و احاطت به جدرانى و جميع ما اتقلب فيه من نعم الله عزوجل و احسانه ، و جميع اخوانى و اخواتى من المومنين و المومنات بالله العلى العظيم ، و باسمائه التامه الكامله المتعاليه المنيفه الشريفه الشافيه الكريمه الطيبه الفاضله المباركه الطاهره المطهره المخزونه المكنونه التى لا يجاوزهن بر و لا فاجر. و بام الكتاب و فاتحته و خاتمته ، و ما بينهم من سوره شريفه و آيه محكمه ، و شفا و رحمه و عوذه و بركه ، و بالتوراه و الا نجيل و الزبور و القرآن العظيم ، و بصحف ابراهيم و موسى ، و بكل كتاب انزله الله عزوجل ، و بكل رسول ارسله الله ، و بكل برهان اظهره الله عزوجل ، و بالاء الله و عزه الله و قدره الله و جلال الله ، و قوه الله و عظمه الله و سلطان الله ، و منعه الله و من الله و حلم الله ، و عفو الله و غفران الله ، و ملائكه الله ، و كتب الله و انبياء الله و رسل الله و محمد رسول الهل صلى الله عليه و آله . و اعوذ بالله من غضب الله و عقابه و سخط الله و نكاله ، و من نقمه الله و اعراضه و صدوده و خذلانه ، و.

الكفر و النفاق و الحيره و الشرك و الشك فى دين الله ، و من شر يوم الحشر و النشور و الموقف و الحساب ، و من شر كل كتاب قد سبق ، و من زوال النعمه و حلول النقمه و تحول العافيه و موجبات الهلكه و مواقف الخزى و الفضيحه فى الدنيا و الاخره . و اعوذ بالله العظيم من هوى مرد و قرين سوء مكد ، و جار موذ و غنى مطغ و فقر منس . و اعوذ بالله العظيم من قلب لايخشع و صلاه لاتنفع و دعاء لايسمع و عين لاتدمع و بطن لا يشبع ، و من نصب و اجتهاد يوجبان العذاب و من مرد الى النار و سوء المنظر فى النفس و الاهل و المال و الوالد و عند معاينه ملك الموت عليه السلام . و اعوذ بالله العظيم من شر كل دابه هو آخذ بناصيتها، و من شر كل ذى شر، و من شر فسقه العرب و العجم ، و من شر فسقه الجن و الانس و الشياطين ، و من شر ابليس و جنوده و اشياعه و اتباعه ، و من شر السلاطنى و ابتاعهم ، و من شر ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها، و من شر ما يلج فى الارض و ما يخرج منها، و من كل سقم  و آفه و غم و هم و فاقه و عدم ، و من شر ما فى البر و البحر و من شر الفساق و الفجار و الدعار  و السحاد و الاشرار و السراق و اللصوص ، و من شر كل دابه هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم . اللهم انى احتجز بك من شر كل شى ء خلقته و احترس بك منهم . و اعوذ بالله العظيم من الحرق و الغرق و الشرق و الهدم و الخسف و المسخ و الحجاره و الصيحه و الزلازل و الفتن و العين و الصواعق ،

و الجنون و الجذام و البرص ، و الامراض و الافات و العاهات (و المصيبات ) ، و اكل السبع و ميته السوء و جميع انواع البلايا فى الدنيا و الاخره . و اعوذ بالله العظيم من شر ما استعاذ منه الملائكه المقربون والانبياء المرسلون و خاصه مما استعاذ منه محمد عبدك و رسولك صلى الله عليه و آله و سلم . اسالك ان تعطينى من خير ما سالوا و ان تعيذنى من شر ما استعاذوا، و اسالك من الخير كله عاجله و آجله ما علمت منه و مالم اعلم . بسم الله و بالله و الحمدلله و اعتصمت بالله و الجات ظهرى الى الله و ما توفيقى الا بالله و ما شاء الله و افوض امرى الى الله و ما النصر الا من عندالله ، و ما صبررى الا بالله و نعم القادر الله و نعم المولى الله و نعم النصير الله ، و لا ياتى بالحسنات الا الله و لايصرف السيئات الا الله و لا يسوق الخير الا الله (و ما بنا من نعمه فمن الله ). و ان الامر كله بيدالله ، و استكفى الله بالله و استغنى بالله و استقيل الله و استغيث بالله و استغفر الله ، و صلى الله على و محمد رسول الله و على انبياء الله و على رسل الله و ملائكه الله و على الصالحين من عبادالله . انه من سليمان و انه بسم الله الرحمان الرحيم الا تعلوا على و اتونى مسلمين . كتب الله : لا غلبن انا و رسلى ، ان الله قوى عزيز. لا يضركم كيدهم شيئا ان الله بما يعملون محيط. و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا. اذ هم قوم آن يبسطوا اليكم ايديهم فكف ايديهم عنكم و الله يعصمك من الناس ، ان الله لايهدى القوم الكافرين . كلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله .

قلنا: يا نار كونى بردا و سلاما على ابراهيم . و زادكم فى الخلق بسطه ، (فاذكروا آلاء الله لعلكم تفلحون ) ، له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله . رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا، و قربناه نجيا و رفعناه مكانا عليا، سيجعل لهم الرحمان ودا، و القيت عليك محبه منى و لتصنع على عينى ، اذ تمشى اختك فتقول : هل ادلكم على من يكفله ؟ فرجعناك الى امك كى تقر عينها و لا تحزن ، و قتلت نفسا فنجيناك من لغم و فتناك فتونا. لا تخف ، انك انت الا على ، لا تخاف دركا و لا تخشى . لا تخافا، اننى معكما اسمع و ارى . لا تخف ، انا منجوك و اهلك و ينصرك الهل نصرا عزيزا. و من يتوكل على الله فهو حسبه ، ان الله بالغ امره ، قد جعل الله لك شى ء قدرا. فوقاهم الله شر ذلك اليوم و القاهم نضره و سرورا. و ينقلب الى اهله مسرورا. و رفعنا لك ذكرك . يحبونهم كحب الله و الذين آمنوا اشد حبا لله . ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين . الذين قال لهم الناس : ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا: حسبنا الله و نعم الوكيل ، فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم يمسهم سوء. ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ، ربنا اصرف عنا عذاب اصرف عنا عذاب جهنم ، ان عذابها كان غراما، انها ساءت مستقرا و مقاما،

ربنا ما خلقت هذا باطلا، سبحانك فقنا عذاب النار. (ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار. ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان : آمنوا بربكم فامنا، ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار. ربنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخرنا يئم القيامه ، انك لا تخلف الميعاد). و قل : الحمدلله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا. و ما لنا الا نتوكل على الله و قد هدانا سبلنا؟ و لنصبرن على ما آذيتمونا و على الله فليتوكل المتوكلون . انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له : كن فيكون . فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء و اليه ترجعون . او من كان ميتا حييناه وجعلنا له نورا يمشى به فى الناس ؟ هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين و الف بين قلوبهم . لو انفقت ما فى الارض ‍ جميع ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم . سنشد عضدك باخيك و نجعل لكما سلطانا فلا يصلون اليكما باياتنا، انتما و من اتبعكما الغالبون . على الله توكلنا، ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت اخير الفاتحين . انى توكلت على الله ربى و ربكم . ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها، ان ربى على صراط مستقيم . فستذكرون ما اقول لكم و افوض امرى الى الله ، ان الله بصير بالعباد. حسبى الله ، لا اله الا هو، عليه توكلت و هو رب العرش العظيم . رب انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمين ، لا اله الا انت ، سبحانك ، انى كنت من الظالمين . بسم الله الرحمان الرحيم الم الله لا اله الا هو الحى القيوم ، الم ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين ، الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاه . الله لا اله الا هو الحى القيوم لا تاخذه سنه و لا نوم ، له ما فى السماوات و ما فى الارض . من ذاالذى يشفع عنده الا باذنه ؟

يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون بشى ء من علمه الا بماشاء. وسع كرسيه السماوات الارض و لايووده حفظمها و هو العلى العظيم . لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى فمن يكفر بالطاغوت و يومن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقى لا انفصام لها و الله سميع عليم . شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكه و اولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزيز الحكيم . ان الدين عندالله الاسلام . قل : اللهم مالك الملك توتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء، و تعز من تشاء و تذل من تشاء، بيدك الخير انك على كل شى ء قدير، تولج الليل فى النهار و تولج النهار فى الليل و تخرج الحى من الميت و تخرج الميت من الحى و ترزق من تشاء بغير حساب . ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب . لقد جاء كم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رووف رحيم . فان تولوا فقل : حسبى الله ، لا اله اله هو، عليه توكلت و هو رب العرش العظيم . الحمدلله الذى نجانا من القوم الظالمين . الحمدلله الذى اذهب عنا الحزن ، ان ربنا الغفور شكور. الذى احلنا دار المقامه من فضله لا يمسنا فيها نصب و لايمسنا فيها لغوب . الحمدلله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله . الحمد لله الذى فضلنا على كثير من عباده المومنين . فقطع دابر القوم الذى ظلموا و الحمدالله رب العالمين . فلله الحمد رب السماوات و الارض رب العالمين ، و له الكبرياء فى السماوات و الارض و هو العزيز الحكيم . فسبحان الله حين تمسون و حين تصبحون و له الحمد فى السماوات و الارض و عشيا و حين تطهرون ، يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى و يحيى الارض بعد موتها و كذلك تخرجون . فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء و اليه ترجعون . ان ربكم الله الذى خلق السماوات و الارض فى سته ايام ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار يطلبه حثيثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره . الا اله الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين .

ادعوا ربكم تضرعا و خفيه . انه لايحب المعتدين . و لا تفسدوا فى الارض ‍ بعد اصلاحها و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمه الله قريب من المحسنين . الذى خلقنى فهو يهدين والذى هو يطعمنى و يسقين ، و اذا مرضت فهو يشفين ، و الذى يميتنى ثم يحيين ، و الذى اطمع ان يغفر لى خطيئتى يوم الدين . رب هب لى حكما و الحقنى بالصالحين ، و اجعل لى لسان صدق فى الاخرين و اجعلنى من ورثه جنه النعيم و اغفر لابى ، انه كان من الضالين ، و لا تتخزنى يوم يبعثون ، يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب سليم . بسم الله الرحمان الرحيم . الحمدلله الذى خلق السماوات و الارض و جعل الظلمات و النور ثم الذين كفروا بربهم يعدلون . بسم الله الرحمان الرحيم و الصافات صفا فالزاجرات زجرا فالتاليات ذكرا، ان الهكم لواحد رب السماوات و الارض و ما بينهما و رب المشارق . انا زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب و حفظا من كل شيطان مارد. لايسمعون الى الملا الا على و يقذفون من كل جانب ، دحورا و لهم عذاب واصب ، الا من خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب . يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات و الارض ‍ فانفذوا، لا تنفذون الا بسلطان . فباى آلاء ربكما تكذبان ؟ يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران . بسم الله الرحمان الرحيم . الحمدلله فاطر السماوات و الارض جاعل الملائكه رسلا اولى اجنحه مثنى و ثلاث و رباع يزيد فى الخلق ما يشاء، ان الله على كل شى ء قدير. ما يفتح الله للناس من رحمه فلا ممسك لها و ما يمسك فلا مرسل له من بعده و هو العزيز الحكيم . ان الفضل بيدالله ، يوتيه من يشاء و الله واسع عليم . يختص برحمته من يشاء و الله ذوالفضل العظيم . و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنين .

و اذا قرات القرآن جعلنا بينك و بين الذين لا يومنون بالاخره حجابا مستورا، و جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى آدانهم و قرا. و اذ ذكرت ربك فى القرآن وحده ولوا على ادبار هم نفورا. افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه ؟ فمن يهديه من بعدالله ؟ افلاتذ كرون ؟! اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون . و جعلنا من بين ايديهم سرا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون . و ما توفيقى الا بالله ، عليه توكلت و اليه انيب ، و لا تحزن عليهم و لا تك فى ضيق مما يمكرون ، ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون . و قال الملك : ائتونى به استخلصه لنفسى فلما كلمه قال : انك اليوم لدنيا مكين امين و خشعت الاصوات للرحمان فلا تسمع الا همسا، فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم . انى توكلت على الله ربى و ربكم ، ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها، ان رلى على صراط مستقيم . و الهكم اله واحد لا اله الا هو الرحمان الرحيم . ذلكم اله ربكم خالق كل شى ء فاعبدوه و هو على كل شى ء وكيل . قل : هو ربى لا اله الا هو، عليه توكلت و اليه متاب . يا ايها الناس اذكروا نعمه الله عليكم ، هل من خالق غير الله يرزقكم من السماء و الارض ؟ لا اله الا هو، فانى توفكون ؟ ذلكم الله ربكم فتبارك الله رب العالمين ، رب المشرق و المغرف لا اله الا هو فاتخذه وكيلا. ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين . لو انزلنا هذا القرآن على جبل الريايته خاشعا متصدعا من خشيه الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون . هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهاده هو الرحمان الرحيم . هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس ‍ السلام المومن المهيمن العزيز الجبار المتكبر. سبحان الله عما يشركون . هو الله الخالق البارى المصور له الاسماء الحسنى . يسبح له ما فى السماوات و الارض و هو العزيز الحكيم . بسم الله الرحمان الرحيم . قل : هو الله احد، الله الصمد، لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد.

بسم الله الرحمان الرحيم . قل : اعوذ برب الفلقق من شر ما خلق و من شر غاسق اذ وقب و من شر النفاثات فى العقد و من شر حاسد اذا حسد. بسم الله الرحمان الرحيم . قل : اعوذ برب الناس ملك الناس اله الناس ، من شر الوسواس الخناس الذى يوسوس فى صدور الناس من الجنه و الناس . اللهم من اراد بى شرا و باهلى شرا و باسا او ضرا، فاقمع راسه و اصرف عنى سوءه و مكروهه و اعقد لسانه و احبس كيده و اردد عنى ارادته . اللهم صل على محمد و آل محمد كما هديتنا به من الكفر افضل ما صليت على احد من خلقك و صل على محمد و آل محمد كما ذكرك الذاكرون ، و اغفرلنا و لابائنا و لامهاتنا و جميع المومنين و المومنات و المسلمين و المسلمات ، الاحياء منهم و الاموات و تابع بيننا و بينهم بالخيرات ، انك مجيب الدعوات و منزل البركات و دافع السيئات انك على كل شى ء قدير. اللهم انى استودعك دينى و دنياى و اهلى و اولادى و عيالى و امانتى و جميع ما انعمت به على فى الدنيا و الاخره فانه لا يضيع ضنائعك و لا تضيع و دائعك و لا يجيرنى منك احد.

 اللهم ربنا آتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار. افزوده ى كاتبان نسخه : فانى ارجوك و لا ارجو احدا سواك فانك (انت )  الله الغفور الرحيم ، اللهم ادخلنى الجنه و نجنى من النار برحمتك يا ارحم الراحمين . در نسخه اى كه اين دعا از آن نقل شده آمده است : دعا تا اين جاست . بيش از اين افزوده ى كاتبان نسخه ى نقل شده است . سالارو سرور ما، جمال عارفان و نمونه ى پدران پاك سرشت ، ركن الاسلام رضى الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر بن محمد بن محمد طاووس ‍ علوى فاطمى - كه خدا دشمنانش را شكست و بدخواهانش را خوارى دهاد - فرمايد: شگفتا! دنيا خواهى بنده از خاك و نطفه ى آب پست آفريده را به جايى مى رساند كه به سركشى با پروردگار جهانيان بر مى خيزد و با آن همه نشانه ها مى رساند كه به سركشى با پروردگار جهانيان بر مى خيزد و با آن همه نشان ها و آيه ها، به كشتن مولا حضرت امام جعفر صادق عليه السلام دست مى يازد؛ تا جايى كه هفت بار حضرتش را فرا مى خواند. شگفتى بيشتر و غريب تر اين كه منصور خود اى نشانه ها و معجزه ها و كرامت ها را از امام صادق عليه السلام مى بيند و آن گاه كه خبر رحلت آن حضرت را مى شنود، بر او مى گريد؛ اما به كشتن وصى حضرتش فرمان مى دهد؛ چنان كه محمد بن يعقوب كلينى در (كافى ، بخش ) كتاب الحجه در باب تصريح به امامت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى آورد. او به سند خويش از داوود بن زربى (يا زربى ) از ابو ايوب خوزى  نقل مى كند كه : نيمه شبى ، ابو جعفر منصور در پى من فرستاد. نزد او رفتم . روى تختى نشسته بود. شمعى پيش رو و نامه اى به دست داشت .

 وقتى بر او سلام كردم ، نامه را با گريه پرتاب كرد. گفت : اين نامه محمد بن سليمان است ؛ مى گويد: جعفر بن محمد از دنيا رفت و سه بار گفت : انا لله و انا اليه راجعون ! (سپس افزود:) كجا چون او پيدا مى شود؟! آن گاه گفت : بنويس . من مقدمات نامه را نوشتم . گفت : بنويس : اگر شخص ‍ معينى را وصى خود قرار داده است ، او را احضار كن و گردن بزن ! پاسخ آمد: (آن حضرت ) و چهارمى موسى (بن جعفر عليه السلام ) و پنجم حميده (همسر بزرگوارش ). در روايت ديگر چنين است كه : امام صادق عليه السلام منصور فرزندان خود، عبدالله و موسى و محمد و غلام خود را وصى خويش تعيين فرموده بود. از اين رو، منصور گفت : اين همه را نمى شود كشت ! انا الله و انا اليه راجعون ! دنيا دوستى به جايى مى رساند كه دل ها و ديده ها و را كور مى سازد! آيا ديده اى كه اگر ايشان را سال ها برخوردار سازيم آن گاه آن چه وعده مى شدند بديشان رسيد؟! همه ى آن چه از آن بهره مى بردند سودشان نكرد. شگفت تر از اين ، نوشته اى است كه به خط صفى (الدين ) محمد بن معد رضوان الله عليه ديدم كه منصور، با اين همه نشانه ها، از كشتن مولا حضرت جعفر ابن محمد عليه السلام دست نكشيد و خود دارى نكرد تا جايى كه به كشن حضرتش فرمان داد. در سال 603 در بغداد، كتابى به خطر عبدالسلام بصرى ديدم كه در صفحه ى اول آن چنين نوشته بود: نقل ها و خبرهاى ابوالحسن محمد بن يوسف بن موساى ناقط از عبدالسلام بن السلام بن الحسين و در حضور او كه وجودش پر بهره باد: ابو غالب احمد بن محمد (بن محمد) بن سليمان رزارى - جدش ، محمد بن سليمان (بن حسن بن جهم ) - ابو جعفر محمد بن حسين بن ابى خطاب كوفى - محمد بن سنان - عبدالله بن مسكان - ابو سعيد (هاشم بن حيان ) مكارى و چند تن ديگر از شيعيان - عبدالاعلى بن اعين - رزام بن مسلم ، هم پيمان خالد (بن عبدالله قسرى ) نقل كرد كه : دوانيقى مزا با چند نفر براى كشتن امام صادق عليه السلام به حيره فرستاد. شبانه به سراى آن حضرت در آمديم و او و فرزندش اسماعيل را به قتل رسانيديم . به نزد دوانيقى باز گشتيم و گفتيم : فرمان را به جا آورديم ! صبح فردا در سراى حضرتش دو شتر كشته شده يافتيم ! ابوالحسن محمد بن يوسف گفت : خدا او را (منظورش حضرت صادق عليه السلام بود) از ايشان نگاه داشت . خطيب بغدادى در تاريخ بغداد درباره ى ابو عبدالله  (عبدالسلام ) بصرى چنين مى گويد: ابو احمد عبدالسلام بن الحسين بن محمد بصرى لغوى در بغداد زيست و هم در آن از محمد بن اسحاق بن عباد خرما فروش و گروهى از بصريان حديث مى گفت :

 اين را عبدالعزيز ازجى و ديگران به من گفتند: او راست گو و عالم و اديب بود و نيز قارى قرآن و آشنا به قراآت آن . در بغداد سرپرست و مسوول دارالكتب بود. از ابوالقاسم عبيدالله بن على رقى اديب شنيدم كه : عبدالسلام بصرى در ميان مردم از بهترين قرآن خوانان بود و شعر را نيكو مى خواند. خوش برخورد و بخشنده بود. گاه - در حالى كه چيزى نداشت - خواهنده اى بدو مراجعه مى كرد؛ كتابى بسيار پرقيمت و ارزشمند بدو مى داد! على بن محسن تنوخى براى من تعريف كرد كه : عبدالسلام بصرى روز سه شنبه 19 محرسم سال 405 درگذشت . كس ديگرى گفت : او را در مقبره ى شونيز نزديك ابو على فارسى به خاك سپردند. ولادت او در سال 329 بود. اين متن را از آن رو از خطيب آوردم كه دانسته شود راوى داستان منصور و امام صادق عليه السلام چنين است كه خطيب گويد تا كسى كه اين معجزه ى بزرگ و كرامت روشن و آيت آشكار را مى شنود در نقل از عبدالسلام بر خطيب خرده نگيرد. ما تاريخ بغداد را از چند طريق روايتى دريافت كرده ايم كه آن سندها را در كتاب اجازات آورده ايم . اين گفتار خطيب بغدادى درباره ى عبدالسلام بصرى را نيز به سند متصل دريافت كرده ايم. 8- دعاى امام صادق عليه السلام وقتى منصور براى كشن آن حضرت به مدينه نيروفرستاد (و اين نهمين بار بود.) اين دعا را از كتاب خصائص  حافظ ابو الفتح محمد بن احمد بن احمد بن على نظنرى مى آوريم . (اين نطنزى را محمد بن (محمد بن حسن ) نجار (578-643) در ذيل تاريخ بغداد ستوده است . او از جمله چنين مى گويد: ابو الفتح محمد بن (احمد بن ) على اصفهانى نظنرى ... نظنر شهر كوچكى است نزديك اصفهان . 

او در برخى فضيلت ها از هم عصرانش پيش بود.) وى در كتاب خصائص چنين گويد: نزد امام ابو منصوربن ابى شجاع حديث خواندم : پدرتان امام حافظ (ابو شجاع ) براى شما روايت كرد (و او تاءييد كرد): ابوالفضل عبدالوحد بن على بن نوعه - ابوالعباس احمد بن ابراهيم بن تركان - منصور بن محمد بن جعفر صيرفى - ابوالحسن اسحاق بن عبدالرب بن المفضل - عبدالله بن عبدالحميد - محمد بن مهران اصفهانى - خلاد بن يحيى (بن صفوان ) - قيس بن ربيع - پدرش ، ربيع : روزى منصور مرا فرا خواند و گفت : نمى بينى از دست اين حبشى چه به من مى رسد؟ گفتم : او كيست ، سرورم ؟ گفت : جعفر بن محمد! به خدا ريشه اش را خواهم كند.  آن گاه يكى از سر كردگان سپاه خود را خواند و گفت : با هزار سپاهى ، به مدينه برو و بر جعفربن محمد يورش برو در اين ماموريت سر او و فرزندش موسى بن جعفر را از تن جدا كن . آن فرمانده همان ساعت بيرون آمد تا به مدينه رسيد. (امام ) جعفر بن محمد (عليه السلام ) خبر دار شد. فرمان داد دو ماده شتر آوردند. آن ها را دم در خانه بست . آن گاه فرزندش موسى عليه السلام و اسماعيل و محمد و عبدالله را گرد آورد و خود در محراب نشست و زير لب به دعا پرداخت . ابو نصر گويد: مولايم موسى بن جعفر عليه السلام گويد: سر كرده منصور حمله كرد. پدرم را ديدم كه آرام دعا را زمزمه مى كرد. سر كرده و همه ى سپاهيان همراه وى آمدند. به آن ها گفت : اين دو ايستاده را گردن زنيد و سرشان را جدا سازيد. چنين كردند و به سوى منصور باز گشتند.

وقتى بر او وارد شدند، منصور در ظرفى كه دو سر در آن بود گردن كشيد؛ سر دو ماده شتر بود! اين چيست ؟ (سر كرده ) پاسخ داد: سرورم ! با شتاب بسيار، به خانه اى كه جعفر بن محمد در آن بود وارد شدم . سرم گيج شد و پيش روى خود را نديدم . اندام دو نفر ايستاده به نظرم آمد و پنداشتم جعفر و موسى عليه السلام اند. سر ايشان را از تن جدا ساختم ! منصور گفت : اين را پنهان بدار. من نيز - تا وقتى كه او زنده بود - به كسى نگفتم . ربيع گويد: از موسى بن جعفر عليه السلام دعا را خواستم . فرمود: من از پدرم آن را خواستم . فرمود: اين دعاى حجاب بود: بسم الله الرحمان الرحيم ، و اذا قرات القرآن جعلنا بينك و بين الذين لا يومنون بالاخره حجابا مستورا، و جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى آذانهم و قرا، و اذا ذكرت ربك فى القرآن وحده ولوا على ادبارهم نفورا. اللهم انى اسالك بالاسم الذى به تحييى و تميت و ترزق و تعطى و تمنع يا ذاالجلال و الاكرم . اللهم من ارادنا بسوء من جميع خلقك فاعم عنا عينه و اصمم عنا سمعه و اشغل عنا قلبه ، و اغلل عنا يده و اصرف عنا كيده ، و خذه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من تحته و من فوقه ، يا ذالجلال و الاكرام . (حضرت ) موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:

پدرم كه درود خدا بر او باد فرمود: اين دعاى پوشيده ماندن از ديد همه ى دشمنان است . 9 - دعا تضرع (= مويه ) از آن حضرت   امام صادق عليه السلام اين دعا را در سختى ها مى خواند؛ آستين بالازده و با صداى بلند و ناله و گريه ى بسيار: اللهم لولا ان القى بيدى و اعين على نفسى و اخالف كتابك ، و قد قلت : ادعونى استجب لكم فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان ، لما انشرح قلبى و لسانى لدعائك و الطلب منك ، و قد علمت من نفسى فيما بينى و بينك ما عرفت . اللهم من اعظم جرما منى ؟ و قد ساورت معصيتك التى زجرتنى عنها بنهيك اياى و كاثرت العظيم منها التى اوجبت النار لمن عملها من خلقك ، و كل ذلك على نفسى جنيت و اياها او بقت ، الهى فتداركنى برحمتك التى بها تجمع الخيرات لاولياءك و بها تصرف السيئات عن احباءك . اللهم انى اسالك التوبه النصوح فاستجب دعائى و ارحم عبرتى و اقلنى عثرتى . اللهم لولا رجائى لعفوك لصمت عن الدعاء و لكنك على كل حال يا الهى غايه الطالبين و منتهى رغبه الراغبين و استعاذه العائذين . اللهم فانا استعيذك من غضبك و سوء سخطك و عقابك و نقمتك ، و من شر نفسى و شر كل ذى شر، و استغفرك من جميع الذنوب ، و اسالك الغنيمه فيما بقى من عمرى بالعافيه ابدا ما ابقيتنى ، و اسالك الفوز بالجنه و الرحمه اذا توفيقتنى فانك لذلك  لطيف و عليه قادر. اللهم انى اشكو اليك كل حاجه لايجيرنى منها الا انت ،

يا من هو عدتى فى كل عسر و يسر، يا من هو حسن البلاء عندى ، يا قديم العفو عنى ، اننى لاارجو غيرك و لاادعو سواك اذا لم تجبنى . اللهم فلاتحر منى لقله شكرى و لاتويسنى لكثره ذنوبى ، فانك اهل التقوى و اهل المغفره . الهى انا من قدر عرفت ، بئس العبد انا و خير المولى انت ، فيا مخشى الانتقام و يا مرهوب البطش يا معروفا بالمعروف ، اننى ليس اخاف منك الا عدلك و لا ارجو الفضل و العفو الا من عندك ، و انا عبدك و لا عبدلك احق باستيجاب جميع العقوبه بذنوبه منى ، و لكنى و سعنى عفوك و حلمك و اخرتنى الى اليوم . فليت شعرى يا الهى  لا زداد اثما اخرتنى ام ليتم لى رجائى منك و يتحقق حسن ظنى بك ، فاما بعملى فقد اعلمتك يا الهى اننى مستحق لجميع عقوبتك بذنوبى ، غير انك ارحم الراحمين و انت بى اعلم من نفسى و عند ارحم الراحمين رجاء الرحمه . فيا ارحم الراحمين لا تشوه خلقى بالنار و لا تقطع عصبى بالنار يا الله ، و لا تفلق قحف راسى بالنار يا رحمان ، و لا تفرق بين اوصالى بالنار يا كريم ، و لاتهشم عظامى بالنار يا عفو، و لا تصل شيئا من جسدى بالنار يا رحمان ، عفوك عفوك ثم عفوك عفوك ، فانه لا يقدر على ذلك غيرك ، و انت على كل شى ء قدير. يا محيطا بملكوت السماوات و الارض و مدبر امورهما اولها و آخرها اصلح لى دنياى و آخرتى ، و اصلح لى نفسى و مالى و ما خولتنى ، يا الله خلصنى من الخطايا، يا الله من على بترك الخطايا، يا رحيم تحنن على بفضلك ، يا عفو تفضل على بفضلك ، يا حنان جد على بسعه عافيتك ، يا منان امنن على بالعتق من النار، يا ذا الجلال و الاكرام اوجب لى الجنه التى حشوها رحمتك و سكانها ملائكتك . يا ذاالجلال و الاكرام اكرمنى و لا تجعل لاحد من خلقك على سبيلا ابدا ما اببقيتنى ، فانه لا حول و لا قوه الا بك و انت على كل شى ء قدير، سبحانك لا اله الا انت رب العرش العظيم ، لك الاسماء الحسنى و انت عليم بذات الصدور . (پس از دعا) حاجت خود را ذكر مى كنى .

یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:مجموعه,دعاهای,ناب,حضرت,امام,صادق,(ع), :: 12:35 :: نويسنده : دوستدار علم
مجموعه دعاهای ناب حضرت فاطمه (س)
 


كه درود خدا بر ايشان و خاندان پاكشان باد
مادر آن حضرت ، دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
دخترم ! مى خواهى دعايى بياموزم ت كه هر كه بخواند، خواسته اش ‍ برآورده مى شود و هيچ جادو و ستمى در تو اثر نكند و هيچ دشمنى سرزنش نتواند (و شيطان در برابر نيايد) و خدا مهربان از تو روى نگرداند و دلت نلغزد و در خواستت رد نشود و همه ى خواسته هايت بر آورده گردد؟ پاسخ داد: پدر! اين از دنيا و هر چه در اوست براى من بهتر است .

فرمود: بگو:
يا اعز مذكور و اقدمه قدما فى العز و الجبروت ، يا رحيم كل مسترحم و مفزع كل ملهوف اليه ، يا راحم كل حزين يشكو بثه و حزنه اليه ، يا خير من سئل المعروف منه و اسرعه اعطاء، يا من يخاف الملائكه المتوقده بالنور منه ، اسالك بالاسماء التى يدعوك بها حمله عرشك و من حول عرشك بنورك يسبحون شفقه من خوف عقابك . و بالاسماء التى يدعوك بها جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل الا اجبتنى و كشفت يا الهى كربتى و سترت ذنوبى .
يا من امر بالصيحه فى خلقه فاذا هم بالساهرهر يحشرون ، و بذلك الاسم الذى احييت به العظام و هى رميم ، احى قلبى و اشرح صدرى و اصلح شانى ، يا من خص نفسه بالبقاء و خلق لبريته الموت و الحياه و الفناء، يا من فعله قول و قوله امر و امره ماض على ما يشاء.
اسالك بالاسم الذى دعاك به خليلك حين القى فى النار فدعاك به فاستجبت له و قلت : يا نار كونى بردا و سلاما على ابراهيم ، و بالاسم الذى دعاك به موسى من جانب الطور الايمن فاستجبت له ، بالاسم الذى تبت به على داود، و بالاسم الذى خلقت به عيسى من روح القدس ، و بالاسم الذى تبت به على داود، و بالاسم الذى و هبت به لز كريا يحيى ، و بالاسم الذى كشفت به عن ايوب الضر و تبت به على داود و سخرت به لسليمان الريح تجرى بامره و الشياطين و علمته منطق الطير.
و بالاسم الذى خلقت به العرش و بالاسم الذى خلقت به الكرسى ، و بالاسم الذى خلقت به الروحانيين ، و بالاسم الذى خلقت به الجن و الانس ، و بالاسم الذى خلقت به جميع الخلق ، و بالاسم الذى خلقت به جميع ما اردت من شى ء، و بالاسم الذى قدرت به على كل شى ء، اسالك بحق هذه الاسماء الا ما اعطيتنى سولى و قضيت حوائج ياكريم .
به تو خواهند گفت : آرى ، آرى ، يا فاطمه !


2 - دعاى ديگر از بانوى ما حضرت زهرا سلام الله عليها  
اللهم قنعنى بما رزقتنى و استرنى و عافنى ابدا ما ابقيتنى و اغفرلى و ارحمنى اذ توفيتنى . اللهم لا تعينى فى طلب ما لم تقدر لى و ما قدرته على فاجعله ميسرا سهلا. اللهم كاف عنى والدى و كل من له نعمه على خيره مكافاه .
اللهم فرغنى لما خلقتنى له و لا تشغلنى بما تكفلت لى به ، و لا تعذبنى و انا استغفرك و لا تحرمنى و انا اسالك . اللهم ذلل نفسى (فى نفسى )  و عظم شانك فى نفسى و الهمنى طاعتك و العمل بما يرضيك و التجنب لما يسخطك يا ارحم الراحمين .

3 - دعاى ديگر از بانوى ما حضرت زهرا سلام الله عليها  
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانه ى حضرت زهرا سلام الله عليها در آمدند. امام مجتبى عليه السلام را تب دار يافتند. اندوهناك شدند. جبرئيل فرود آمد و گفت : يا محمد! مى خواهيد دعايى بياموزمتان تا ناراحتى او بر طرف گردد؟ فرمود:
آرى . گفت : بخوانيد:
اللهم لا اله الا انت العلى العظيم ، ذو السلطان القديم و المن العظيم و الوجه الكريم . لا اله الا انت العلى العظيم ، ولى الكلمات التامات و الدعوات المستجابات ، حل ما اصبح بفلان .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خواندند و بر پيشانى امام حسن عليه السلام دست نهادند به عنايت حق ، چشم گشود.


4 - دعايى ديگر از حضرت صديقه سلام الله عليها  
روايت است كه آن حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را ديدار كرد. فرمودند:
مى خواهى چيزى بدهمت ؟ پاسخ داد: آرى . فرمود: بگو:
اللهم ربنا و رب كل شى ء، منزل التوراه و الانجيل و الفرقان ، فالق الحب و النوى ، اعوذ بك من شر كل دابه انت آخذ بناصيتها.
انت الاول فليس قبلك شى ء، و انت الاخر فليس بعدك شى ء، و انت الظاهر فليس فوقك شى ء، و انت الباطن فليس دونك شى ء، صلى على محمد و على اهل بيته عليه و عليهم السلام و اقض عنى الدين و اغننى من الفقر و يسرلى كل الامر، يا ارحم الراحمين .

5 - دعاى ديگرى از حضرت زهرا سلام الله عليها براى رهايى از زندان و تنگنا
گويند: مردى را در شام ، روزگارى دراز، به زندان سختى افكنده بودند.
در خواب ، آن حضرت را ديد كه گويى به ديدارش آمده اند. بدو فرمودند: اين دعا را بخوان . آن را آموخت و خواند و آزاد شد و به خانه اش ‍ رفت . دعا اين بود:
اللهم بحق العرش و من علاه ، و بحق الوحى و من اوحاه ، و بحق النبى و من نباه (و بحق البيت و من بناه ) ، يا سامع كل صوت يا جامع كل فوت يا بارى النفوس بعد الموت .
صلى على محمد و اهل بيته و آتنا و جميع المومنين و المومنات فى مشارق الارض و مغاربها فرجا من عندك عاجلا، بشهاده ان لا اله الله و ان محمدا عبدك و رسولك صلى الله عليه و على ذريته الطيبين الطاهرين و سلم تسليما.

شنبه 31 مرداد 1394برچسب:مجموعه,دعاهای,ناب,حضرت,فاطمه,(س), :: 11:19 :: نويسنده : دوستدار علم
 
دعای سریع الاثر از امیر عدالت حضرت علی (ع) در سختی و گرفتاری


اللهم انت الملك الحق لا اله الا انت و انا عبدك ، ظلمت نفسى و اعترفت بذنبى فاغفر لى الذنوب ، لا اله الا انت يا غفور.


اللهم انى احمدك و انت للحمد اهل على ما خصصتنى به من مواهب الرغائب و وصل الى من فضائل الصنائع و على ما اوليتنى به و توليتنى به من رضوانك و انلتنى من منك الواصل الى و من الدفاع عنى و التوفيق لى و الاجابه لدعائى ، حيت اناجيك راغبا و ادعوك مصافيا و حتى ارجوك فاجدك فى المواطن كلها لى جابرا و فى امورى ناظرا و لذنوبى غافرا و لعوراتى ساترا، لم اعدم خيرك طرفه عين مد انزلتنى دار الاختيار  لتنظر ماذا اقدم لدار القرار.


فانا عتيقك اللهم من جميع المصائب و اللوازب و الغموم التى ساورتنى فيها الهموم بمعاريض القضاء و مصروف جهد البلاء لا اذكر منك الا الجميل و لا ارى منك غير التفضيل ، خيرك لى شامل و فضلك على متواتر و نعمك عندى متصله ، سوابغ لم تحقق حذارى بل صدقت رجائى و صاحبت اسفارى و اكرمت احضارى و شفيت امراضى و عايت اوصابى و احسنت منقلبى و مثواى و لم تشمت بى اعدائى و رميت من رمانى و كفيتنى شر من عادانى .


اللهم كم من عدو انتضى على سيف عداوته و شحذ لقتلى ظبه مديته و ارهف لى شباحده و داف لى قواتل سمومه و سدد لى صوائب سهامه و اضمر ان يسومنى المكروه و يجرعنى ذعاف مرارته ، فنظرت يا الهى الى ضعفى عن احتمال الفوادح و عجزى عن الانتصار ممن قصدنى بمحاربته و وحدتى فى كثير ممن ناوانى و ارصد لى فيما لم اعمل فكرى فى الانتصار من مثله .


فايدتنى يا رب بعونك و شددت ازرى  بنصرك ثم فللت لى حده و صيرته بعد جمع عديده وحده و اعليت كعبى عليه و رددته حسيرا، لم تشف غليله و لم تبرد حرارات غيظه ، قد عض على شواه و آب موليا قد اخلفت سراياه و اخلفت آماله .


اللهم و كم من باغ بغى على بمكائده و نصب لى شرك مصائده و ضبا  الى ضبوء السبع لطريدته و انتهز فرصته و اللحاق بفريسته ، و هو مظهر بشاشه الملق و يبسط الى وجها طلقا، فلما رايت يا الهى دغل سريرته و قبح طويته انكسته لام راسه فى زبيته و اركسته فى مهوى حفيرته و انكصته على عقبيه  و رميته بحجره و نكاته بمشقصه و خنقته بوتره و رددت كيده فى نحره و و بقته بندامته .


فاستخذل و تضاءل بعد نخوته و بخع و انقمع بعد استطالته ذليلا ماسورا فى حبائله التى كان يحب ان يرانى فيها و قد كدت لولا رحمتك ان يحل بى ما حل بساحته ، فالحمد لرب مقتدر لا ينازع و لولى ذى اناه لايعجل و قيوم لايغفل و حليم لايجهل .


ناديتك يا الهى مستجيرا بك و اثقا بسرعه اجابتك متوكلا على . مالم ازل اعرفه من حسن دفاعك عنى ، عالما انه لن يضطهد من آوى الى ظل كفايتك و لا يقرع القوارع من لجا الى معقل الانتصار بك ، فخلصتنى يا رب بقدرتك و نجيتنى من باسه بتولك و منك .
اللهم و كم من سحائب مكروه جليتها و سماء نعمه امطرتها و جداول كرامه اجريتها و اعين احداث طمستها و ناشى رحمه نشرتها و غواشى كرب فرجتها و غم بلاء كشفتها و جنه عافيه البستها و امور حادثه قدرتها، لم تعجزك اذ طلبتها فلم تمتنع منك اذ اردتها، اللهم و كم من حاسد سوء تولنى بحسده و سلقنى بحد لسانه و وخزنى بغرب عينه ، و جعل عرضى غرضا لمراميه و قلدنى خلالا لم يزل فيه كفيتنى امره .


اللهم و كم من ظن حسن حققت و عدم املاق ضرنى جبرت و اوسعت و من صرعه اقمت و من كربه نفست و من مسكنه حولت و من نعمه خولت ، لاتسال عما تفعل و لا بما اعطيت تبخل ، و لقد سئلت فبذلت و لم تسال فابتدات و استميح فضلك فما اكديت ، ابيت الا انعاما و امتنانا و تطولا، وابيت الا تقحما على معاصيك و انتهاكا لحرماتك و تعديا لحدودك و غفله من وعيدك و طاعه لعدوى و عدوك ، لم تمتنع عن اتمام احسانك و تتابع امتنانك و لم يحجزنى ذلك عن ارتكاب مساخطك .


اللهم فهذا مقام المعترف لك بالتقصير عن اداء حقك الشاهد على نفسه بسبوغ نعمتك و حسن كفايتك ، فهب لى اللهم يا الهى ما اصل به الى رحمتك و اتخذه سلما اعرج فيه الى مرضاتك و آمن به من عقابك فانك تفعل ما تشاء و تحكم ما تريد و انت على كل شى ء قدير.
اللهم حمدى لك متواصل و ثنائى عليك دائم من الدهر الى الدهر بالوان التسبيح و فنون التقديس خالصا لذكرات و مرضيا لك بناصع التوحيد و محض و محض التحميد و طول التعديد فى اكذاب اهل التنديد، لم تعن فى شى ء من قدرتك و لم تشارك فى الهيتك و لم تعاين اذ حسبت الا شياء على الغرائز المختلفات و فطرت الخلائق على صنوف الهيئات ، و لاخرقت الاوهام حجب الغيوب اليك فاعتقدت منك محدودا فى عظمتك و لا كيفيه فى ازليتك و لا ممكنا فى قدمك .


و لا يبلغك بعد الهمم و لا ينالك غوص الفطن و لا ينتهى اليك نظر الناظرين فى مجد جبروتك و عظيم قدرتك . ارتفعت عن صفه المخلوقين صفه قدرتك و علا عن ذلك كبرياء عظمتك و لا ينتقص ما اردت ان يزداد و لا يزداد ما اردت ان ينتقص ، و لا احد شهدك حين فطرت الخلق و لا ضد حضرك حين برات النفوس ، كلت الالسن عن تبيين صفتك و انحسرت العقول عن كنه معرفتك ، و كيف تدركك الصفات او تحويك الجهات ؟ و انت الجبار القدوس الذى لم تزل ازليا دائما فى الغيوب وحدك ليس فيها غيرك و لم يكن لها سواك .
حارت فى ملكوتك عميقات مذاهب التفكير و حسر عن ادراكك بصر البصير و تواضعت الملوك لهيبتك و عنت الوجوه بذل الاستكانه العزتك و انقاد كل شى ء لعظمتك و استسلم كل شى ء لقدرتك و خضعت الرقاب لسلطانك ، فضل هنالك التدبير فى تصاريف الصفات لك ، فمن تفكر فى ذلك رجع طرفه اليه حسيرا و عقله مبهوتا مبهورا و فكره متحيرا.
اللهم فلك الحمد حمدا متواترا متواليا متسقا مستوثقا يدوم و لا يبيد غير مفقود فى الملكوت و لا مطموس فى العالم و لا منتقص فى العرفان ، فلك الحمد حمدا لا تحصنى مكارمه فى الليل اذا ادبر و فى الصبح اذا اسفر و فى البر و البحر و بالغدو و الاصال ، و العشى و الابكار و الظهيره و الاسحار.
اللهم و بتوفيقك احضرتنى النجاه و جعلتنى منك فى ولايه العصمه ، لم تكلفنى فوق طاقتى اذ لم ترضى منى الا بطاعتى ، فليس شكرى و ان دابت منه فى المقال و بالغت منه فى الفعال ببالغ اداء حقك و لا مكاف فضلك ، لا نك انت الله لا اله الا انت ، لم تغب عنك غائبه و لا تخفى عليك خافيه و لا تضل لك فى ظلم الخفيات ضاله ، انما امرك اذ اردت شيئا تقول له : كن ، فيكون .
اللهم لك الحمد مثل ما حمدت به نفسك و حمدك به الحامدون و مجدك به المجدون و كبرك به المكبرون و عظمك به المعظمون حتى يكون لك منى وحدى فى كل طرفه عين و اقل من ذلك ، مثل حمد جميع الحامدين و توحيد اصناف المخلصين و تقديس احباءك العارفين و ثناء جميع المهللين ، و مثل ما انت عارف به و محمود به من جميع خلقك من الحيوان و الجماد، و ارغب اليك اللهم فى شكر ما انطقتنى به من حمدك فما ايسر ما كلفتنى من ذلك و اعظم ما وعدتنى على شكرك !


ابتداتنى بالنعم فضلا و امرتنى بالشكر حقا و عدلا و وعدتنى عليه اضعافا و مزيدا و اعطيتنى من رزقك اعتبارا و امتحانا و سالتنى منه قرضا يسيرا و وعدتنى عليه اضعافا و مزيدا و اعطاء كثيرا، و عافيتنى من جهد البلاء و لم تسلمنى للسوء من بلاءك و منحتنى العافيه و الويتنى بالبسطه و الرخاء و ضاعف لى الفضل مع و ما وعدتنى به من المحله الشريفه و بشرتنى به من الدرجه الرفيعه المنيعه ، و اصطفيتنى با عظم النبيين دعوه و افضلهم شفاعه محمد صلى الله عليه و آله .
اللهم اغفرلى ما لا يسعه الا مغفرتك و لايمحقه الا عفوك ، و هب لى فى يومى هذا و ساعتى هذه يقينا يهون على مصيبات الدنيا و احزانها و يشوقنى اليك و يرغبنى فيما عندك و اكتب لى المغفره و بلغنى الكرامه و ارزقنى شكر ما انعمت به على ، فانك انت الله الواحد الرفيع البدى ء البديع السميع العليم ، الذى ليس لامرك مدفع و لا عن قضاءك ممتنع ، و اشهد انك ربى و رب كل شى ء فاطر السماوات و الارض عالم الغيب و الشهاده العلى الكبير المتعال .


اللهم انى اسالك الثبات فى الامر و العزيمه فى الرشد و الهام الشكر على نعمتك ، و اعوذ بك من جور كل جائر و بغى كل باغ و حسد كل حاسد.
اللهم بك اصول على الاعداء و اياك ارجو ولايه الاحباء مع ما لا استطيع احصائه من فوائد فضلك و اصناف رفدك و انواع رزقك ، فانك انت الله لا اله الا انت الفاشى فى الخلق حمدك الباسط بالجود  يدك ، لا تضاد فى حكمك و لا تنازع فى ملكك ، و لا تراجع فى امرك ، تملك من الانام ما شئت و لا يملكون الا ما تريد.
اللهم انت المنعم المفضل القادر القاهر المقدس فى نور القدس ، ترديت بالعزه و المجد و تعظمت بالقدره و الكبرياء و غشيت النور بالبهاء و جللت البهاء بالمهابه .
اللهم لك الحمد العظيم و المن القديم و السلطان الشامخ و الحول الواسع و القدره المقتدره ، و الحمد المتتابع الذى لا ينفد بالشكر سرمدا و لا ينفضى ابدا، اذ جعلتنى من افاضل بنى آدم و جعلتنى سميعا بصيرا صحيحا سويا معافا لم تشغلنى بنقصان فى بدنى و لا بافه فى جوار حى و لا عاهه فى نفسى و لا فى عقلى .
و لم يمنعك كرامتك اياى و حسن صنعك عندى و فضل نعماءك على اذ وسعت على فى الدنيا و فضلتنى على كثير من اهلها تفضيلا، و جعلتنى سميعا اعى ما كلفتنى ، بصيرا ارى قدرتك فيما ظهر لى ، و استرعيتنى و استودعتين قلبا يشهد بعظمتك  و لسانا ناطقا بتوحيدك ، فانى لفضلك على حامد و لتوفيقك اياى بحمدك شاكر و بحقك شاهد و اليك فى ملمى و مهمى ضارع ، لانك حى قبل كل حى و حى بعد كل ميت و حى ترث الارض و من عليها و انت خير الوارثين .


اللهم لم تقطع عنى خيرك فى كل وقت و لم تنزل بى عقوبات النعم و لم تغير ما بى من النعم ، و لا اخليتنى من وثيق العصم ، فلو لم اذكر من احسانك الى و انعامك على لا عفوك عنى و الاستجابه لدعائى حين رفعت راسى بتحميدك و تمجيدك لا فى تقديرك جزيل حظى حين و فرته انتقص ملك و لا فى قسمه الارزاق حين قترت على توفر  ملكك .
اللهم لك الحمد عدد ما احاط به علمك و عدد ما ادركته قدرتك و عدد ما وسعته رحمتك و اضعاف ذلك كلمه ، حمدا و اصلا متواترا متوازيا لالائك و اسمائك .
اللهم فتمم احسانك الى فيما بقى من عمرى كما احسنت (الى )  فيما مضى منه ، فانى اتوسل اليك بتوحيدك (و تحميدك )  و تهليلك و تمجيدك و تكبيرك و تعظيمك ، و اسالك باسمك الروح المكنون الحى الحى الحى ، و به و به وبه ، و بك (و بك و بك )  الا تحرمنى رفدك و فوائد كرامتك ، و لا تولنى غيرك ، و لا تسلمنى الى عدوى ولا تكلنى الى نفسى ، و احسن الى اتم الاحسان عاجلا و آجلا، وحسن فى العاجله عملى و بلغنى فيها املى و فى الاجله و الخير فى منقلبى .


فانى لا تفقرك كثره ما يتدفق به فضلك و سيب العطايا من منك و لا ينقص ‍ جودك تقصيرى فى شكر نعمتك و لا تجم خزائن نعمتك النعم و لا ينقص ‍ عظيم مواهبك من سعتك الا عطاء و لا يوثر فى جودك العظيم الفاضل الجليل منحك ، و لا تخاف ضيم املاق فتكدى و لا يلحقك خوف عدم فينقص فيض ملكك و فضلك .
اللهم ارزقنى قلبا خاشعا و يقينا صائقا و بالحق صادعا، و لا تومنى مكرك و لاتنسى ذكرك و لا تهتك عنى سترك و لا تولنى غيرك و لا تقنطنى من رحمتك بل تغمدنى بفوائدك و لا متنعنى جميل عوائدكت و كن لى فى كل وحشه انيسا و فى كل جزع حصنا  و من كل هلكه غياثا، و نجنى من كل بلاء و اعصمنى من كل زلل و خطا، و تمم لى فوائدك و قنى و عيدك ، و اصرف عنى اليم عذابك و تدمير تنكيلك و شرفنى بحفظ كتابك و اصلح لى دينى و دنياى و آخرتى و اهلى و ولدى ، و وسع رزقى و ادره على و اقبل على و لاتعرض عنى .


اللهم ارفعنى و لا تضعنى و ارحمنى و لا تعذبنى و انصرنى و لا تخذلنى و آثرنى و لا توثر على و اجعل لى من امرى يسرا و فرجا و عجل اجابتى و استنقذنى مما قد نزل بى نك على كل شى ء قدير، و ذلك عليك يسير و انت الجواد الكريم .

چهار شنبه 28 مرداد 1394برچسب: دعای,سریع,الاثر,از,امیر,عدالت,حضرت,علی,(ع),در,سختی,گرفتاری, :: 8:13 :: نويسنده : دوستدار علم
دعای برتر امیر مومنان حضرت علی (ع)
 

دعاى امير المؤ منين صلوات الله و سلامه عليه كه بر همه ى دعاهاى ديگربرترى دارد
اين دعا را امير المؤ منين عليه السلام و حضرت باقر و امام صادق عليه السلام مى خواندند.
آن را به ابوجعفر محمد بن عثمان (عمرى ) رضوان الله عليه ارائه كردند. گفت : اين دعا مانند ندارد. خواندن آن از بهترين عبادت هاست . دعا اين است :

اَللَّهُمَّ اَنْتَ رَبّي وَ اَنَا عَبْدُكَ، امَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ عَلى عَهْدِكَ وَ وَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ، وَ اَتُوبُ اِلَيْكَ مِنْ سُوءِ عَمَلي وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِذُنُوبِيَ الَّتي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، اَصْبَحَ ذُلّي مُسْتَجيراً بِعِزَّتِكَ، وَ اَصْبَحَ فَقْري مُسْتَجيراً بِغِناكَ، وَ اَصْبَحَ جَهْلي مُسْتَجيراً بِحِلْمِكَ، وَ اَصْبَحَتْ قِلَّةُ حيلَتي مُسْتَجيرَةً بِقُدْرَتِكَ، وَ اَصْبَحَ خَوْفي مُسْتَجيراً بِاَمانِكَ، وَ اَصْبَحَ دائي مُسْتَجيراً بِدَوائِكَ.وَ اَصْبَحَ سُقْمي مُسْتَجيراً بِشِفائِكَ، وَ اَصْبَحَ حيني مُسْتَجيراً بِقَضائِكَ، وَ اَصْبَحَ ضَعْفي مُسْتَجيراً بِقُوَّتَكَ، وَ اَصْبَحَ ذَنْبي مُسْتَجيراً بِمَغْفِرَتِكَ، وَ اَصْبَحَ وَجْهِيَ الْفانِي الْبالي مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الْباقِي الدَّائِمِ الَّذي لايَبْلى وَ لايَفْنى.يا مَنْ لايُواري(2) مِنْهُ لَيْلٌ داجٍ، وَ لا سَماءٌ ذاتُ اَبْراجٍ، وَ لا حُجُبٌ ذاتُ ارْتِجاجٍ(3)، وَ لا ماءٌ ثَجَّاجٌ، في قَعْرِ بَحْرٍ عَجَّاجٍ، يا دافِعَ السَّطَواتِ يا كاشِفَ الْكُرُباتِ يا مُنْزِلَ الْبَرَكاتِ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَماواتٍ.

اَسْأَلُكَ يا فَتَّاحُ يا نَفَّاحُ يا مُرْتاحُ، يا مَنْ بِيَدِهِ خَزائِنُ كُلِّ مِفْتاحٍ، اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ(4)، وَ اَنْ تَفْتَحَ لي خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ وَ اَنْ تَحْجُبَ عَنّي فِتْنَةَ الْمُوَكَّلِ بي، وَ لاتُسَلِّطْهُ عَلَىَّ فَيُهْلِكَني، وَ لاتَكِلْني اِلى اَحَدٍ طَرْفَةَ عَيْنٍ فَيَعْجِزَ عَنّي، وَ لاتَحْرِمْنِي الْجَنَّةَ، وَ ارْحَمْني، وَ تَوَفَّني مُسْلِماً، وَ اَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ، وَ اكْفُفْني بِالْحَلالِ عَنِ الْحَرامِ وَ بِالطَّيِّبِ(5) عَنِ الْخَبيثِ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.

اَللَّهُمَّ خَلَقْتَ الْقُلُوبَ عَلى اِرادَتِكَ، وَ فَطَرْتَ الْعُقُولَ عَلى مَعْرِفَتِكَ، فَتَمَلْمَلَتِ الْاَفْئِدَةُ مِنْ مَخافَتِكَ، وَ صَرَخَتِ الْقُلُوبُ بِالْوَلَهِ اِلَيْكَ، وَ تَقاصَرَ وُسْعُ قَدْرِ الْعُقُولِ عَنِ الثَّناءِ عَلَيْكَ، وَ انْقَطَعَتِ الْاَلْفاظُ عَنْ مِقْدارِ مَحاسِنِكَ، وَ كَلَّتِ الْاَلْسُنُ عَنْ اِحْصاءِ نِعَمِكَ.فَاِذا وَلَجَتْ بِطُرُقِ الْبَحْثِ عَنْ نِعْمَتِكَ بَهَرَتْها حَيْرَةُ الْعَجْزِ عَنْ اِدْراكِ وَصْفِكَ، فَهِيَ تَتَرَدَّدُ فِي التَّقْصيرِ عَنْ مُجاوَزَةِ ما حَدَّدْتَ لَها، اِذْ لَيْسَ لَها اَنْ تَتَجاوَزَ ما اَمَرْتَها، فَهِيَ بِالْاِقْتِدارِ عَلى ما مَكَّنْتَها تَحْمَدُكَ بِما اَنْهَيْتَ اِلَيْها، وَ الْألْسُنُ مُنْبَسِطَةٌ بِما تُمْلِي ءُ عَلَيْها.وَ لَكَ عَلى كُلِّ مَنِ اسْتَعْبَدْتَ مِنْ خَلْقِكَ اَنْ لايَمَلوُّا مِنْ حَمْدِكَ، وَ اِنْ قَصُرَتِ الْمَحامِدُ عَنْ شُكْرِكَ بِما(6) اَسْدَيْتَ اِلَيْها مِنْ نِعَمِكَ، فَحَمِدَكَ بِمَبْلَغِ طاقَةِ جُهْدِهِمُ الْحامِدُونَ وَ اعْتَصَمَ بِرَجاءِ عَفْوِكَ الْمُقَصِّرُونَ، وَ اَوْجَسَ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ الْخائِفُونَ، وَ قَصَدَ بِالرَّغْبَةِ اِلَيْكَ الطَّالِبُونَ، وَ انْتَسَبَ اِلى فَضْلِكَ الْمُحْسِنُونَ.

وَ كُلٌّ يَتَفَيَّؤُا في ظِلالِ تَأْميلِ عَفْوِكَ، وَ يَتَضاءَلُ بِالذُّلِّ لِخَوْفِكَ، وَ يَعْتَرِفُ بِالتَّقْصيرِ في شُكْرِكَ، فَلَمْ يَمْنَعْكَ صُدُوفُ مَنْ صَدَفَ عَنْ طاعَتِكَ، وَ لا عُكُوفُ مَنْ عَكَفَ عَلى مَعْصِيَتِكَ اَنْ اَسْبَغْتَ عَلَيْهِمُ النِّعَمَ، وَ اَجْزَلْتَ لَهُمُ الْقِسَمَ، وَ صَرَفْتَ عَنْهُمُ النِّقَمَ، وَ خَوَّفْتَهُمْ عَواقِبَ النَّدَمِ، وَ ضاعَفْتَ لِمَنْ اَحْسَنَ،وَ اَوْجَبْتَ عَلَى الْمُحْسِنينَ شُكْرَ تَوْفيقِكَ لِلْاِحْسانِ، وَ عَلَى الْمُسيي ءِ شُكْرَ تَعَطُّفِكَ بِالْاِمْتِنانِ، وَ وَعَدْتَ مُحْسِنَهُمُ الزِّيادَةَ(7) فِي الْاِحْسانِ مِنْكَ.

فَسُبْحانَكَ تُثيبُ عَلى ما بَدْؤُهُ مِنْكَ، وَ انْتِسابُهُ اِلَيْكَ، وَ الْقُوَّةُ عَلَيْهِ بِكَ، وَ الْاِحْسانُ فيهِ مِنْكَ، وَ التَّوَكُّلُ فِي التَّوْفيقِ لَهُ عَلَيْكَ.

فَلَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ مَنْ عَلِمَ اَنَّ الْحَمْدَ لَكَ، وَ اَنَّ بَدْأَهُ مِنْكَ، وَ مَعادَهُ اِلَيْكَ، حَمْداً لايَقْصُرُ عَنْ بُلُوغِ الرِّضا مِنْكَ، حَمْدَ مَنْ قَصَدَكَ بِحَمْدِهِ، وَ اسْتَحَقَّ الْمَزيدَ لَهُ مِنْكَ في نِعَمِهِ، وَ لَكَ مُؤَيِّداتٌ مِنْ عَوْنِكَ، وَ رَحْمَةٌ تَخُصُّ بِها مَنْ اَحْبَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ.فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اخْصُصْنا مِنْ رَحْمَتِكَ وَ مُؤَيِّداتِ لُطْفِكَ اَوْجَبَها(8) لِلْاِقالاتِ، وَ اَعْصَمَها مِنَ الْاِضاعاتِ، وَ اَنْجاها مِنَ الْهَلَكاتِ، وَ اَرْشَدَها اِلَى الْهِداياتِ، وَ اَوْقاها مِنَ الْافاتِ، وَ اَوْفَرَها مِنَ الْحَسَناتِ، وَ اثَرَها(9) بِالْبَرَكاتِ، وَ اَزْيَدَها فِي الْقِسَمِ، وَ اَسْبَغَها لِلنِّعَمِ، وَ اَسْتَرَها لِلْعُيُوبِ، وَ اَسَرَّها لِلْغُيُوبِ، وَ اَغْفَرَها لِلذُّنُوبِ، اِنَّكَ قَريبٌ مُجيبٌ.وَ صَلِّ عَلى خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفْوَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، وَ اَمينِكَ عَلى وَحْيِكَ بِاَفْضَلِ الصَّلَواتِ، وَ بارِكْ عَلَيْهِ بِاَفْضَلِ الْبَرَكاتِ، بِما بَلَّغَ عَنْكَ مِنَ الرِّسالاتِ وَ صَدَعَ بِاَمْرِكَ، وَ دَعى اِلَيْكَ بِالدَّلائِلِ عَلَيْكَ بِالْحَقِّ الْمُبينِ، حَتّى اَتاهُ الْيَقينُ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فِي الْاَوَّلينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فِي الْاخِرينَ، وَ عَلى الِهِ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرينَ، وَ اخْلُفْهُ فيهِمْ بِاَحْسَنِ ما خَلَّفْتَ بِهِ اَحَداً مِنَ الْمُرْسَلينَ، بِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.

اَللَّهُمَّ وَ لَكَ اِراداتٌ لاتُعارِضُ دُونَ بُلُوغِها الْغاياتُ، قَدِ انْقَطَعَ مُعارَضَتُها بِعَجْزِ الْاِسْتِطاعاتِ عَنِ الرَّدِّ لَها دُونَ النِّهاياتِ، فَاَيَّةَ اِرادَةٍ جَعَلْتَها اِرادَةً لِعَفْوِكَ وَ سَبَباً لِنَيْلِ فَضْلِكَ وَ اسْتِنْزالاً لِخَيْرِكَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ، وَ صِلْهَا اللَّهُمَّ بِدَوامٍ، وَ ابْدَأْها بِتَمامٍ، اِنَّكَ واسِعُ الْحِباءِ كَريمُ الْعَطاءِ، مُجيبُ النِّداءِ، سَميعُ الدُّعاءِ.

  بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا

 ۲  سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ 

  ۳  لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ

  ۴  رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ

   ۵  وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء

   ۶   إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ  

 ۷  وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا   

 ۸  وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا   

 ۹  یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ

  ۱۰  وَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ

   ۱۱ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ

  ۱۲  وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ

  ۱۳  وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ

   ۱۴  وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ یَرَى 

 الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ

  ۱۵  وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ 

 ۱۶   إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ

 ۱۷   بحق محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم

   ۱۸ و بحق جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل

  ۱۹   یا حنان یا منان یا دیان یا برهان

   ۲۰ باربِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 ۲۱  نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ 

 ۲۲ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

 ۲۳   یس وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ

  ۲۴ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ

  ۲۵   لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ

  ۲۶ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ العلیم

  ۲۷   قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ

   ۲۸  قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ

  ۲۹   قُلْ کَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ

  ۳۰ َقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا

  ۳۱ قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ

  ۳۲   قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَمَن مَّعِیَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن یُجِیرُ الْکَافِرِینَ

  ۳۳  قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا 

 ۳۴  قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ

  ۳۵   قُل کُونُواْ فردة خاشعین 

 ۳۶ قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ

  ۳۷  قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ

   ۳۸ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ

 

  ۳۹ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ

 ۴۰  سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ و به نستعسن

 و صلوات و السلام علی سیدنا نبینا ابوالقاسم المحمد اللهم صل علی محمد و اله محمد و الطاهرین

یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله

یا شکیکفی یا قاهرو

چهار شنبه 28 مرداد 1394برچسب:دعای,برتر,امیر,مومنان,حضرت,علی,(ع), :: 8:10 :: نويسنده : دوستدار علم

دعایی مجرب از حضرت مولا علی (ع) 

 

الحمد لله اول محمود و آخر معبود و اقرب موجود، البدى ء بلا معلوم لازليته و لا آخر لاوليته ، و الكائن قبل الكون بغير كيان ، و الموجود فى كل مكان بغير عيان ، و القريب من كل نجوى بغير تدان ، علنت عنده الغيوب و ضلت فى عظمته القلوب ، فلا الا بصار تدرك عظمته ، ولا القلوب على احتجابه تنكر معرفته ، تمثل فى القلوب بغير مثل تحده الاوهام او تدركه الاحلام .

ثم جعل من نفسه دليلا على تكبره عن الضد و الند و الشكل و المثل ، فالوحدانيه آيه الربوبيه و الموت الاتى على خلقه مخبر عن خلقه و قدرته . ثم خخلقهم من نطفه و لم يكونوا شيئا دليل على اعادتهم ، خلقا جديدا بعد فنائهم كما خلقهم او مره .

و الحمدلله رب العالمين ، الذى لم يضره بالمعصيه المتكبرون و لم ينفعه بالطاعه المتعبدون ، الحليم على الجبابره المدعين و الممهل الزاعمين له شريكا فى ملكوته ، الدائم فى سلطان بغير امد و الباقى فى ملكه بعد انقضاء الابد، و الفرد الواحد الصمد، و المتكبر عن الصاحبه و الولد، رافع السماء بغير عمد و مجرى السحاب بغير صفد، قاهر الخلق بغير عدد، لكن الله الاحد الفرد الصمد الذى لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد.

و الحمدلله الذى لم يخل من فضله المقيمون على معصيته و لم يجازه لا صغر نعمه المجتهدون فى طاعته ، الغنى الذى لايضن برزقه على جاحده و لا ينقص عطاياه ارزاق خلقه ، خالق الخلق و مفنيه  و معيده و مبديه و معافيه ، عالم ما اكنته السرائر و اخبته الضمائر و اختلفت به الالسن و انسته الازن ، الحى الذى لايموت و القيوم الذى لاينام و الدائم الذى لا يزول و العدل الذى لا يجور و الصافح عن الكبائر بفضله و المعذب من عذب بعدله ، لم يخف الفوت فحلم و عهلم الفقر اليه فرحم ، و قال فى محكم كتابه : و لو يواخذ الله الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابه .

احمده حمدا استزيده فى نعمته و استجير به من نقمته ، و اتقرب اليه بالتصديق لنبيه المصطفى لوحيه المتخير لرسالته المختص بشفاعته القائم بحقه ، محمد صلى الله عليه و آله و على اصحابه و على النبيين و المرسلين و الملائكه اجميعن و سلم تسليما.
الهى درست الامال و تغيرت الاحوال و كذبت الالسن و اخلقت العداه الا عدتك فانك وعدت مغفره و فضلا، اللهم صل على محمد و آل محمد و اعطنى من فضلك و اعذنى من الشيطان الرجيم .

سبحانك و بحمدك ما اعظمك و احلمك و اكرمك ! وسع بفضلك حلمك تمرد السمتكبرين ، و استغرقت نعمتك شكر الشاكرين ، و عظم حلمك عن احصاء المحصين ، و جل طولك عن و صف الواطفين .

كيف لولا فضلك حلمت عمن خلقته من نطففه و لم يك شيئا، فريبته بطيب رزقك و انشاته فى تواثر نعمتك و مكنت له فى مهاد ارضك و دعوته الى طاعتك ، فاستنجد على عصيانك باحسانك و جحدك و عبد غيرك فى سلطانك .

كيف لولا حلمك امهلتنى و قد شملتنى بسترك و اكرمتنى بمعرفتك ، و اطلقت لسانى بشكرك و هديتنى السبيل الى طاعتك و سهلتنى المسلك الى كرامتك و احضرتنى سبيل قربتك ، فكان جزاوك منى ان كافاتك عن الاحسان بالاسائه ، حريصا الى ما ابعد من رضاك ، متت معتبطا بعزه الامل ، معرضا عن زواجر الاجل ، لم يقنعنى  حلمك عنى .

و قد اتانى توعدك باخذ القوه منى ، حتى دعوتك على عظيم الخطيئه ، استزيدك فى نعمتك غير متاهب لما قد اشرفت عليه من نقمتك مستبطئا لمزيدك و متسخطا لميسور رزقك ، مقتضيا جوائزك بعمل الفجار كالمراصد رحمتك الابرار، مجتهدا اتمنى عليك العظائم كالمدل الامن قصاص ‍ الجرائم ، فانا لله و انا اليه راجعون ، مصيبه عظم رزوها و جل عقابها.

بل كيف للولا املى و وعدك الصفح عن زللى ارجو اقالتك و قد جاهرتك بالكبائر مستخفيا عن اصاغر خلقك ، فلا انا راقبتك و انت معى و لا راعيت حرمه سترك لعى ، باى و جه القاك ؟ و باى لسان اناجيك ؟ و قد نقضت العهود و الايمان بعد توكيدها و جعلتك على كفيلا، ثم دعوتك مقتحما فى الخطيئه فاجبتنى و دعوتنى و اليك فقرى فلم اجب ، فوا سواتاه و قبح صنيعاه ، ايه جراه تجرات و اى تغرير غررت نفسى ؟!

سبحانك فبك اتقرب اليك و بحقك اقسم عليك و منك اهرب اليك ، بنفسى استخففت عند معصيتى لا بنفسك و بجهلى اغتررت لا بحلمك و حقى اضعت لا عظيم حقك ، و نفسى ظلمت ، و لرحمتك الان رجوت ، و بك آمنت و عليك توكلت و اليك انبت و تضرعت ، فارحم اليك فقرى و فاقتى و كبوتى لحر وجهى و حيرتى فى سواه ذنوبى انك ارحم الراحمين .

با اسمع مدعو و خير مرجو و احلم مغض و اقرب مستغاث ، ادعوك مستغيثا بك استغاثه المتحير المستيئس من اغاثه خلقك ، فعد بلطفك على ضعفى و اغفر بسعه رحمتك كبائر ذنوبى ، و هب لى عاجل صنعك . انك اوسع الواهبين .
لا اله الا انت ، سبجانك انى كنت من الظالمين ، يا الله يا احد، يا الله يا صمد، يا من لم يولد و لم يكن له كفوا احد.

اللهم اعيتنى المطالب و ضاقت على المذاهب و اقصانى الاباعد و ملنى الاقارب ، و انت الرجاء اذا انقطع الرجاء، و المستعان اذا عظم البلاء، و اللجا فى الشده و الرخاء، فنفس كربه نفس اذا ذكرها القنوط مساويها ايئست من رحمتك ، و لاتويسنى من رحمتك يا ارحم الراح
چهار شنبه 28 مرداد 1394برچسب:دعایی,مجرب,حضرت,مولا,علی,(ع) , :: 8:2 :: نويسنده : دوستدار علم

مجموعه دعاهای ناب حضرت علی (ع)

 


كه برترين درودها و سلام ها نثارش باد
1 - دعاى آموخته رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به امير المؤ منين عليهالسلام هنگام فرستادن آن حضرت به يمن
اللهم انى اتوجه اليك بلاثقه منى بغيرك و لا رجاء ياوى بى الا اليك ، و لا قوه اتكل عليها، و لا حيله الجا اليها الا طلب فضلك و التعرض لرحمتك ، و السكون الى احسن عادتك ،  و انت اعلم بما سبق لى فى و جهى هذا مما احب و اكره ، فانما اوقعت على فيه قدرتك ، فمحمود فيه بلاوك ، متضح فيه قضاوك ، و انت تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب .
اللهم فاصرف عنى مقادير كل بلاء و مقاصر كل لاواء وابسط على كنفا من رحمتك و سعه من فضلك و لطفا من عفوك ، حتى لا احب تعجيل ما اخرت و لا تاخير ما عجلت ، و ذلك مع ما اسالك ان تخلفنى فى اهلى و ولدى و صروف حزانتى باحسن ما خلفت به غائبا من المومنين ، فى تحصين كل عوره و ستر كل سيئه و حط كل معصيه و كفايه كل مكروه ، و ارزقنى على ذلك شكرك و ذكرك و حسن عبادتك و الرضا بقاضاءك .
يا ولى المومنين و اجعلنى و ولدى و ما خولتينى و رزقنى من المومنين و المومنات فى حماك الذى لايستباح ، و ذمتك التى لاتخفر، و جوارك الذى لايرام ، و امانك الذى لاينقض ، و سترك الذى لايهتك ، فانه من كان فى حماك و ذمتك و جوارك و امانك و سترك كان آمنا محفوظا، و لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظيم .

2 - دعاى مولاى متقيان عليه السلام  
روايت است كه آن را روز جمل پيش از جنگ خواندند:
اللهم انى احمدك و انت للحمد اهل ، على حسن صنعك الى و تعطفك على ، و على ما وصلتنى  به من نورك ، و تداركتنى به من رحمتك ، و اسبغت على من نعمتك ، فقد اصطنعت عندى يا مولاى ما يحق لك به جهدى و شكرى لحسن عفوك و بلائك القديم عندى ، و تظاهر نعمائك على و تتابع اياديك لدى ، لم ابلغ احراز حظى و لا صلاح نفسى .
و لكنك يا مولاى بداتنى اولا باحسانك ، فهديتنى لدينك و عرفتنى نفسك و ثبتنى فى امورى كلها بالكفايه و الصنع لى ، فصرفت عنى جهد البلاء، و منعت منى محذور القضاء، فلست اذكر منك الا جميلا، و لم الا تفضيلا، يا الهى كم من بلاء و جهد صرفته عنى و اريتينه فى غيرى ، فكم  من نعمه اقررت بها عينى و كم من صنيعه شريفه لك عندى ، الهى انت الذى تجيب عند الا ضطرار دعوتى ، و انت الذى تنفس عند الغموم كربتى .
و انت الذى تاخذ لى من الاعداء بظلامتى ، فما وجدتك ولا اجدك بعيدا منى حين اريدك ، و لا منقبضا عنى حين اسالك و لا معرضا عنى حين ادعوك ، فانت الهى اجد صنيعك عندى محمودا و حسن بلاءك عندى موجودا، و جميع افعالك  عندى جميلا، يحمدك لسانى و عقلى و جوارحى و جميع ما اقلت الارض منى .
يا مولاى اسالك بنورك  الذى اشتققته من عظمتك ، و عظمتك التى اشتققتها من مشيتك ، و اسالك باسمك الذى علا، ان تمن على بواجب شكرى نعمتك . رب ما احرصنى على ما زهدتنى فيه و حثتنى عليه ، ان لم تعنى على دنياى بزهد و على آخرتى بتقواى هلكت ربى . دعتنى دواعى الدنيا من حرث النساء و البنين .
فاجبتها سريعا و ركنت اليها طائا، و دعتنى دواعى الاخره من الزهد والا جتهاد، فكبوت لها و لم اسارع اليها مسارعتى الى الحطام الهامد و الهشيم البائد و السراب الذاهب عن قليل ، رب خوفتنى و شوفتنى و احتججت على ، فما خفتك حق خوفك و اخاف ان اكون قد تثبطت عن السعى لك ، و تهاونت بشى ء من احتجاجك .
اللهم فاجعل فى هذه الدنيا سعيى لك و فى طاعتك ، و املا قلبى خوفك و حول تثبيطى و تهاونى و تفريطى و كلما اخافه من نفسه فرقا منك و صبرا على طاعتك و عملا به ، يا ذالجلال و الاكرام ، و اجعل جنتى من الخطايا حصينه و حسناتى مضاعفه فانك تضاعف لمن تشاء.
اللهم اجعل درجاتى فى الجنان رفيعه ، و اعوذ بك ربى من رفيع المطعم و المشرب ، و اعوذ بك من شر ما اعلم و من شر ما لا اعلم ، و اعوذ بك من الفوحش كلها ما ظهر منها و ما بطن ، و اعوذ بك ربى ان اشترى الجهل بالعلم كما اشترى غيرى ، او السفه بالحلم او الجزع بالصبر و الظلاله بالهدى او الكفر بالايمان ، يا رب من على بذلك ، فانك تتولى الصالحين و لا تضيع اجر المحسنين و الحمدلله رب العالمين .

3 - دعاى سرور مومنان حضرت على بن ابى طالب عليه السلام در آغاز جنگ صفين
از كتاب صفين عبدالعزيز جلودى (ابو احمد بن يحيى بن احمد بن عيسى (332) از علماى شيعه (اين دعا را مى آوريم ). او گويد: آن گاه كه پرچم را پيش راندند، آن حضرت چنين خواندند:
بسم الله الرحمان الرحيم ، لاحول ولا قوه الا بالله العلى العظيم ، اللهم اياك نعبد و اياك نستعين . يا الله يا رحمان يا رحيم ، يا احد يا صمد يا اله محمد، اليك نقلت الاقدام ، و افضلت القلوب و شخصت الابصار و مدت الاعناق و طلبت الحوائج و رفعت الايدى .
اللهم افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفاتحين .
سپس سه بار خواندند: لا اله الا الله و الله اكبر.
4 - نقل ديگرى از كتاب جلودى  
او گويد: آنگاه كه مولا عليه السلام به جنگ مى رفت ، تا هنگام سوار شدن ، نام خدا را بر زبان داشت . آن گاه مى خواند:
سبحان الذى سخر لنا هذا و ماكنان له مقرنين و انا الى ربنا لمنقلبون ، الحمدلله اعلى نعمه  علينا و فضله العظيم عندنا.
سپس سوار استر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم به سوى قبله روى مى كرد و دعاى نخست را مى خواند؛ با جابه جايى در عبارت .
5 - (يك حكايت )  
در پايان كتابى به خط ابن الباقلانى ، دانشمند متكلم نحوى (338-403) به قطع يك ورق ، اين رويا را خواندم كه به خط ديگرى نوشته شده بود:
شخصيت بزرگ و دانشمند، مويدالدين شرف القضاه عبدالملك - كه خداوند برترى اش را ادامه دهاد - برايم گفت :
بيمار شده بودم . (در خواب ديدم كه ) امير المؤ منين عليه السلام گويد از آسمان نزد من فرود آمد. خواستم براى بيمارى ام از آن حضرت دعا بخواهم ؛ اما چيزى نگفتم : آن حضرت خود فرمود: بهبود است  و بر بازوى راستم دست كشيد.
سپس فرمود: اين را سه بار بخوان ؛ خدا بدان ، تو را حفظ مى كند:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، الذى قال لهم الناس : ان الناس قد جمعوا لكم فاحشوهم فزادهم ايمانا و قالوا: حسبنا الله و نعم الوكيل . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، و افوض امرى الى الله ، ان الله بصير بالعباد. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، ما يفتح الله للناس من رحمه فلا ممسك لها و ما يمسك فلا مرسل له من بعده و هو العزيز الحكيم . 
آن گاه كه بگويى : الذين ... تا آخر آيه ، خداوند متعال مى فرمايد: فاتقلبوا بنعمه من الله و فضل لم يمسهم سوء ، و هنگامى كه بخوانى : افوض امرى الى الله ، خداى - تعالى - مى فرمايد: فوقاه الله سيئات ما مكروا و حاق بال فرعون سوء العذاب و گاهى كه مى گويد: ما يفتح الله ... تا آخر آيه ، اين همه ى ايمان است ...
اين تفسير امير المؤ منين عليه السلام است . ادامه ى تفسير واپسين آيه از سخن امير المؤ منين عليه السلام افتاده است .
6 - دعاى مولا امير المؤ منين عليه السلام در روز هرير در صفين  
سعد بن عبدالله (در كتاب (فضل ) الدعاء) - محمد بن عبدالله مسمعى - عبدالله بن عبدالرحمان اصم ( - ابو جعفر مومن الطاق ).
(نيز) موسى بن جعفر بن وهب بغدادى - محمد بن حسن بن شمون - عبدالله بن عبدالرحمان (اصم ) - ابوجعفر احول محمد بن نعمان :
امام صادق عليه السلام فرمود: امير المؤ منين عليه السلام در روز هرير - آن گاه كه بر دوستان حضرتش كار سخت شد - دعاى كرب را برخواند و هر كه در اندوه غم آن را بخواند، خداوند از آن رهايى اش ‍ مى دهد. دعاى كرب اين است :
اللهم لا تحبب الى ما ابغضت ، و لا تبغض الى ما احببت ، و اللهم انى اعوذ بك ان ارضى سخطك او اسخط رضاك او ارد قضائك او اعدو قولك او اناصح اعدائك او اعدو امرك فيهم .
اللهم ما كان من عمل او قول بقربنى من رضوانك و يباعدنى من سخطك ، فصبرنى له و احملنى عليه يا ارحم الراحمين . اللهم انى اسالك لسانا ذاكرا و قلبا شاكرا و يقينا صادقا و ايمانا خالصا و جسدا متواضعا، و ارزقنى منك حبا و ادخل قلبى منك رعبا.
اللهم فان ترحمنى فقد حسن ظنى بك و ان تعذبنى فبظلمى و جورى و جرمى و اسرافى على نفسى ، فلا عذر لى ان اعتذرت و لا مكافاه و جرمى و اسرافى على نفسى ، فلا عذر لى ان اعتذرت و لا مكافاه احتسب بها. اللهم اذا حضرت الا جال و نفدت الايام و كان لابد من لقائك فاوجب لى من الجنه منزلا يغبطنى به الاولون و الاخرون ، لا حسره بعدها و لا رفيق بعد رفيقها فى اكرمها منزلا.
اللهم البسنى خشوع الايمان بالعز قبل خشوع الذل فى النار، اثنى عليك رب احسن الثناء لان بلاءك عندى احسن البلاء، اللهم فاذقنى من عونك و تاييد و توفيقك و رفدك ، و ارزقنى شوقا الى لقائك و نصرا فى نصرك حتى اجد حلاوه ذلك فى قلى تن و اعزم لى على ارشد امورى ، فقدترى موقفى و موقف اصحابى و لا يخفى عليك شى ء من امرى .
اللهم انى اسالك النصر الذى نصرت به رسولك و فرقت به بين الحق و الباطل حتى اقمت به دينك و افلجت به حجتك ، يامن هو لى فى كل مقام .
7 - دعايى ديگر  
سعد بن عبدالله (صاحب كتاب فضل الدعاء) گويد: امير مومنان عليه السلام آن را پيش از برداشتن قرآن هابرخواند.
مفهوم تقريبى سخن سعد بن عبدالله چنين است : ابليس فريادى كشيد كه برخى سپاهيان شنيدند. او معاويه و يارانش را به بر پا كردن نيرنگ آلود نسخه هاى شريف قرآن راهنمايى كرد. خوارج سپاه معاويه اين شبهه افكنى را پاسخ مثبت دادند و قرآن ها را بالا گرفتند. ياران امير المؤ منين عليه السلام دو دسته شدند؛ چان كه در روزگار پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم . آن گاه مولا عليه السلام چنين دعا فرمود:
اللهم انى اسالك العافيه من جهد البلاء و من شماته الاعداء، اللهم اغفر لى ذنبى و زك عملى و اغسل خطاياى فانى ضعيف الا ما قويت ، و اقسم لى حلما تسد به باب الجهل و علما تفرج به الجهلات و يقينا تذهب به الشك عنى ، و فهما تخرجنى به من الفتن المعضلات و نورا امشى به فى الناس ، و اهتدى به فى الظلمات .
اللهم اصلح لى سمعى و بصرى و شعرى و بشرى و قلبى صلاحا باقيا تصلح بها ما بقى من جسدى ، اسالك الراحه عند الموت و العفو عند السحاب .
اللهم انى اسالك اى عمل كان احب اليك و اقرب لديك ان تستعملنى فيه ابدا ثم لقنى اشرف الاعمال عندك و آتنى فيه قوه و صدقا و جدا و عزما منك و نشاطا، ثم اجعلنى اعمل ابتغاء و جهك و معاشه فيما آتيت صالحى عبادك ، ثم اجعلنى لا اشترى به ثمنا قليلا و لا ابتغى به بدلا، و لا تغيره فى سراء و لا ضراء و لا كسلا و لا نسيانا و لا رياء و لا سمعه حتى تتوفانى عليه ، و ارزقنى اشرف القتل فى سبيلك ، انصرك و انصر رسولك ، اشترى الحياه الباقيه بالدنيا، و اغننى بمرضاه من عندك .
اللهم و اسالك ، قلبا سليما ثابتا حفيظا منيبا يعرف المعروف فيتبعه ، و ينكر المنكر فيجتنبه ، لا فاجرا شقيا و لا مرتابا، يا باسط اليدين بالرحمه ، يا من سبقت رحمته غضبه ، اسالك ان تجعل حياتى زياده لى فى كل خير، و اجعل الوفاه نجاه لى من كل شر، و اختم لى عملى بالشهاده ، يا عدتى فى كربتى ، و يا صاحبى فى حاجتى ، و وليى فى نعمتى .
و اسالك ان ترزقنى شكر نعمتك و صبرا على بليتك و رضى بقدرك و تصديقا بوعدك و حفظا لوصيتك و ورعا عن محارمك و توكلا عليك و اعتصاما بحبلك و تمسكا بكتابك و معرفته بحقك و قوه فى عبادتك و نشاطا لذكرك ما استعمرتين فى ارضك ، فاذا كان ما لا بد منه الموت فاجعل ميتتى  قتلا فى سبيلك بيد شر خلقك و اجعل مصيرى فى الاحياء المرزوقين عندك فى دار الحيوان .
اللهم اجعل النور فى بصرى و اليقين فى قلبى و خوفك فى نفسى و ذكرك على لسانى . اللهم اجعل رغبتى فى مسالتى اياك رغبه اوليائك فى مسائلهم ، و اجعل رهبتى اياك فى استجارتى من عذابك رهبه اوليائك . اللهم و استعملنى فى مرضاتك و طاعتك عملا لا اترك شيئا من مرضاتك و طاعتك مخافه احد من خلقك دونك .
اللهم ما آتيتنيمن خير فاتنى معه شكرا يحدث لى به  ذكرا و احسن لى به ذخرا، و ما زويت عنى من عطاء و آتيتنى عنه غنا فاجعل لى فيه اجرا و آتنى عليه صبرا. اللهم سد فقرى فى الدنيا ولا تلهنى عن  عبادتك و لاتنسنى ذكرك و لا تقصر رغبتى فى ما عندك .
اللهم انى اعوذ بك من الغم و الحزن و العجز و الكسل و الجبن و البخل و سوء الخلق و ضلع الدين و غلبه الرجال و غلبه العدو و توالى الايام ، و من شر ما يعمل الظالمون فى الارض و بليه لا استيطع عليها صبرا، و اعوذ بك من كل شى ء زحزح بينى و بينك او باعد منك او صرف عنى و جهك او نقص  من حظى عندك ، و اعوذ بك ان تحول خطاياى او ظلمى او اسرافى على نفسى و اتباع هواى و استعمال شهوتى دون رحمتك  و برك و فضلك و بركاتك و موعودك على نفسك .
اللهم انى اعوذ بك من صاحب سوء فى المغيب و المحضر، فان قلبه يرعانى و عيناه تبصرانى و اذناه تسمعانى ، ان رآى حسنه اخفاها و ان رآى سيئه ابداها، و اعوذ بك من طمع يدنى  الى طبع ، و اعوذ بك من ضلاله تردينى و من فتنه تعرض لى و من خطيئه لا توبه معها، و من منظر سوء فى الاهل و المال و الولد و عند غضاضه الموت .
و اعوذ بك من الكفر و الشك و البغى و الحميه و الغضب ، و اعوذ بك من غنى يطغينى و من فقر ينسينى و من هوى يردينى و من عمل يخزينى و من صاحب يغوينى .
اللهم انى اعوذ بك من شر يوم اوله فزع و آخره جزع ، تسود فيه الوجوه و تجف فيه الاكباد، و اعوذ بك ان اعمل ذنبا محبطا لا تغفره ابدا، و من ذنب يمنع خير الاخره و من امل يمنع خير العمل و من حياه تمنع خير الممات و اعوذ بك من الجهل و الهزل و من شر القول و الفعل ، و من سقم يشغلنى و من صحه تلهينى .
و اعوذ بك من التعب و النصب و الوصب و الضيقف و الضلاله و الغائله و الذله و المسكنته و الرياء و السمعه و الندامه و الحزن و الخشوع و البغى و الفتن و من جميع الافات و السيئات و بلاء الدنيا و الاخره ، و اعوذ بك من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ، و اعوذ بك من وسوسه الانفس مما لا تحب من القول و الفعل و العمل ، اللهم انى اعوذ بك من الجن و الانس و الحس و اللبس و من طوارق الليل و النهار و انفس الجن و اعين الانس .
اللهم انى اعوذ بك من نفس لا تشبع و من قلب لا يخشع و من دعاء لا يسمع و صلاه لا ترفع . اللهم لا تجعلنى فى شى ء من عذابك و لا تردنى فى ضلاله . اللهم انى اعوذ بك  بشده ملكك و عزه قدرتك و عظمه سلطانك ، من  شر خلقك اجمعين
.
امام صادق عليه السلام افزودند: اين دعا - كه در هر مشكل و سختى مى شود خواند - دعايى است كه خواننده اش پاسخنه نمى شنود؛ ان شاء الله تعالى .
8 - دعاى ديگر مولا امير المؤ منين عليه السلام در روز صفين  
در كتاب الدعاء و الذكر اثر حسين بن سعيد اهوازى رحمه الله خواندم و به سند او روايت مى كنم كه يعقوب بن شعيب گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: از دعاهاى امير المؤ منين عليه السلام در روز صفين اين بود:
اللهم رب هذا السقف المرفوع المكفوف المحفوظ، الذى جعلته مغيض الليل و النهار، و جعلت فيها مجارى الشمس و القمر و منازل الكواكب و النجوم ، و جعلت ساكنه سبطا من الملائكه لايسامون العباده ، و رب هذه الارض التى جعلتها قرارا للناس و الانعام و الهوام ، و ما نعلم و مالا نعلم مما يرى و مما لا يرى من خلقك العظيم .
و رب الجبال التى جعلتها للارض اوتادا و للخلق متاعا، و رب البحر المسجور المحيط بالعالم ، و رب السحاب المسخر بين السماء، و الارض و رب الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس ، ان اظفر تنا على عدونا فجنبنا الكبر و سددنا للرشد، و ان اظفر تهم علينا فارزقنا الشهاده و اعصم بقيه اصحابى من الفتنه .

اين پايان دعاست . شايد عبارت : اظفرتنا ( ما را يارى دادى ) و اظفرتهم (= ايشان راپيروزى دادى ) در اصل ، اظهرتنا اظهرتهم (تقريبا به همان معنا) بوده است ؛ زيرا بعداز هر يكت على است (على عدونا و علينا) نه باعداء نا؛ هر چند حروف در معناى يك ديگر بهكار مى روند.
9 - (دعايى ديگر)  
در پايان مجموعه نوشته هايى از احمد بن حسين بن سليمان ديدم كه چنين نوشته بود:
از دعاهاى نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم .
اللهم انى اعوذ بك ان افتقر فى غناك او اضل فى هداك و اذل فى عزك او اضام فى سلطانك او اضطهد و الامر اليك . اللهم انى اعوذ بك ان اقول زورا او اغشى فجورا او اكون بك مغرورا.
10 - نيز از مولا امير المؤ منين عليه السلام در صفين  
اين دعا را در جزء چهارم كتاب دفع الهموم و الاحزان احمد بن داوود نعمانى ديدم كه ابن عباس گويد:
در شب صفين ، به امير مومنان عليه السلام عرض كردم : آيا نمى بينيد كه دشمنان ما را محاصره كرده اند؟ فرمود: مى ترسى گفتم : آرى (آن حضرت ) خواند:
اللهم انى اعوذ بك ان اضام فى سلطانك ، اللهم انى اعوذ بك ان اضل فى هداك ، اللهم انى اعوذ بك ان افتقر فى غناك ، اللهم انى اعوذ بك ان اضيع فى سلامتك ، اللهم انى اعوذ بك ان اغلب و الامر اليك .
11 - دعاى ديگر از مولا امير المؤ منين عليه السلام  
اين دعا را آن حضرت به اويس قرنى آموخت و اين غير از دعايى است كه در كتابالسعاده ( السعادات ) آورده ايم و نه آن كه در اغاثه الداعى .
موسى بن زيد از اويس قرنى نقل مى كند كه امير مومنان عليه السلام فرمود:
هر كه انى دعا را بخواند، خداوند دعايش را مى پذيرد و همه ى خواسته هايش را بر مى آورد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز فرمود:
سوگند به آن كسى كه مرا پيامبرى راستين داد، هر كه سخت تشنه و گرسنه گردد و اين دعا را بخواند، خداوند آب و خوراكش دهد. اگر اين دعا را بر كوهى بخوانند كه مانع رسيدن به هدف است ، گشاده مى شود و راهى به مقصد در آن باز مى شود. اگر آن را بر ديوانه بخوانند، هشيار مى گردد و اگر بر باردار سخت زايى بخوانند، خداوند - عزوجل - زادن را بر او آسان مى سازد.
(پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله وسلم در ادامه ) فرمود: به آن كه مرا به حقيقت به پيامبرى برانگيخت سوگند كه هر كس چهل شب جمعه اين دعا را بخواند، هر گناهى كه نسبت به پروردگار داشته است آمرزيده مى شود و اگر نزد شاهى رود، از گزند او ايمن خواهد بود و اگر با خواندن اين دعا به خواب رود، خداوند به شما ر هر حرف آن ، هزار فرشته ى روحانى با چهره هايى هفتاد هزار بار نيكوتر از خورشيد مى انگيزد تا براى او آمرزش ‍ بخواهند. اگر خواننده ى اين دعا گناهان كبيره آورده باشد، همه ى گناهانش ‍ آمرزيده مى شود و اگر در شب خواندن دعا بميرد، شهيد به شمار مى رود.
آن گاه (امير المؤ منين عليه السلام ) به من فرمود: اى اببا عبدالله خداوند او (خواننده ى دعا) و خانواده و موذن مسجدش و امام آن را - براى خويش برگزيده است - مى آمرزد!
متن دعا:
يا سلام المومن المهيمن العزيز الجبار المتكبر، الطاهر المطهر القاهر القادر المقتدر، يا من ينادى من كل فج عميق بالسنه شتى و لغات مختلفه و حوائج اخرى ، يا من لا يشغله شان عن شان ، انت الذى لاتغيرك الازمنه و لا تحيط بك الامكنه ، و لاتاخذك نوم و لا سنه ، يسرلى من امرى ما اخاف عسره ، و فرج لى من امرى ما اخاف كربه ، و سهل لى من امرى ما اخاف حزنه .
سبحانك لا اله الا انت انى كنت من الظالمين ، عملت سوء و ظلمت نفسى فاغفر لى انه لا يغفر الذنوب الا انت و الحمد الله رب العالمين ، و لا حول ولا قوه الا بالله العليالعظيم ، و صلى الله على نبيه محمد و آله و سلم تسليما
.
12 - دعاى ديگرى از مولا حضرت امير المؤ منين عليه السلام ايضا به اويس قرنى
ابو عبدالله (محمد بن وهبان ) دبيلى (يا دبيلى ) در حديث مرفوعى به نقل از اويس قرنى ، از امير المؤ منين عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: هر بنده اى اين دعا را بخواند، خواسته اش بر آورده مى شود.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بارها سوگند ياد فرمود كه اگر آن را بر آب روان بخوانند، بر جاى مى ايستد و اگر بر مردى كه سخت تشنه و گرسنه است بخوانند، خداوند سير و سيرابش مى سازد و اگر بر كوهى تا از جايش ‍ حركت كند، جابه جا مى شود و اگر بر زنى كه زادن بر او دشوار شده است ، خداوند آن را آسان مى سازد و اگر كسى در خانه اى بخواند - چنان چه سراسر شهر آتش بگيرد - خانه اش نخواهد سوخت و اگر مردى چهل شب جمعه آن را بخواند، خداوند همه ى گناهان او را نسبت به ديگران مى آمرزد. هيچ غم زده و اندوهناكى آن را نمى خواند مگر اين كه اندوهش زدوده شود و بر هيچ غم زده و اندوهناكى آن را نمى خواند مگر اين كه اندوهش زدوده شود و بر هيچ حاكم ستمگرى خوانده نمى شود مگر آن خداوند خواسته ى خواننده را بر آورد.
(فضيلت و آثار) اين دعا توضيح مفصلى دارد كه ما بخشى از آن را آورديم . متن دعا:
بسم الله الرحمان الرحيم ، اللهم انى اسالك و لا اسال غيركت و ارغب اليك و لا ارغب الى غيرك . (اسالك )  يا امان الخائفين و جار المستجرين ، انت الفتاح ذوالخيرات ، مقيل العثرات ، ماحى السيئات و كاتب الحسنات و رافع الدرجات .
اسالك با فضل المسائل كلها و انجحها التى لاينبغى للعباد ان يسا لوك الا بها، يا الله يا رحمان ، و باسمائك الحسنى و امثالك العليى و نعمك التى لا تحصى ، و باكرم اسمائك عليك و احبها اليك و اشرفها عندك منزله و اقربها منك وسيله و اجزلها مبلغا و اسرعها منك اجابه ، و باسمك المخرون الجليل الاجل العظيم الذى تحبه و ترضاه و ترضى عمن دعاك به ، فاستجبت دعائه و حق عليك الا تحرم سائلك .
و بكل اسم هو لك فى التواره و الانجيل و الزبور و الفرقان ، و بكل اسم هو لك علمته احدا من خلقك اوولم تعلمه احدا، و بكل اسم دعاك به حمله عرشك و ملائكتك و اصفياوك و من خلقك ، و بحق السائلين لك و الرغبين اليك و المتعوذين بك و المتضر عين لديك ، و بحق كل عبد متعبد لك فى بر او بحر او سهل او جبل .
ادعوك دعاء من قد اشتدت فاقته و عظم جرمه و اشرف على الهلكه و ضعف قوته ، و من لايثق بشى ء من علمه ، و لا يجد لذنبه غافرا غير مستنكف و لا مستكبر عن عبادتك ، يا انس كل فقير مستجير، اسالك بانك الله لا اله الا انت ، الحنان المنان بديع السماوات و الارض ذوالجلال و الاكرام عالم الغيب و الشهاده الرحمان الرحيم .
انت الرب و انا العبد، و انت المالك و انا المملوك ، و انت العزيز و انا الذليل ، و انت الغنى و انا الفقير، و انت الحى و نا الميت ، و و انت الباقى و نا الفانى ، و انت المحسن و انا المسى ء، و انت الغفور و انا المذنب ، و انت الرحيم و انا الخاطى ، و انت الخالق و انا المخلوق ، و انت القوى و انا الضعيف ، و انت المعطى و انا السائل ، و انت الامين و انا الخائف ، و انت الرازق و انا المرزوق
.


و انت احق من شكوت اليه و استغثت به و رجوته ، لانك كم من مذنب قد غفرت له و كم من مسى ء قد تجاوزت عنه ، فاغفرلى و تجاوز عنى و ارحمنى و عافنى مما نزل بى و لا تفضحنى بما جنيته على نفسه ، و خذ بيدى و بيد والدى و ارحمنا برحمتك با ذالجلال و الاكرام .

پنج شنبه 22 مرداد 1394برچسب:مجموعه,دعاهای,ناب,حضرت,علی,(ع), :: 12:33 :: نويسنده : دوستدار علم

 

داستان زنده كردن مردگان به روايت حضرت عیسی

 

مولانا ميگويد يك شخصي آمد پيش عيسي مسيح گفت اون وردي كه ميخوني مرده رو زنده ميكني به من هم ياد بده من هم چند تا مرده زنده كنم!!! فكر كرده بود نمايشه؟ تأتره ؟ عيسي رو به خدا كرد و گفت كه خدايا چقدر اين آدم نادانه خودش مرده نميگه بيا منو زنده كن ميگه به من ياد بده من مرده هاي ديگه رو زنده كنم. ببينيد اين عين جهالته. بعد رو كرد به او و گفت جانم اون وردي كه من ميخونم ورد نيست،‌ كلمات نيست كه من ميخونم و مرده هارو زنده ميكنم در واقع من روح خودم رو در اونها ميدمم، اينجوري من مرده ها رو زنده ميكنم تو اون روح رو نداري نه اينكه تو اون كلمات رو بگي.

آن نفس خواهد زباران پاكتر               در روش از فرشته چالاكتر 

يك نفسي مي خواهد پاكتر از باران يك روحي مي خواهد پاكتر از فرشته ، تو فكر كردي اين چهار تا كلمه كه از دهانت بيرون بيايد اين جان ميدهد به كسي؟ آيا اين عوض مي كند كس ديگر را ؟ خودت را وقتي عوض كرده باشي تغيير داده باشي تجربه اين تحول رو داشته باشي ديگران را هم ميتواني عوض بكني.

پنج شنبه 22 مرداد 1394برچسب: داستان,زنده,كردن,مردگان,به,روايت,حضرت,عیسی, :: 12:6 :: نويسنده : دوستدار علم

دعای حضرت ولی عصر(عج) جهت حل مشکلات

 

هر جا که باشی دو رکعت نماز بخوان ( بهتر است که در رکعت اول بعد از حمد سوره انا فتحنا بخواند و درکعت

دوم اذا جاء نصر الله خوانده شود ) سپس رو به قبله زیر آسمان بایست و بگو :

 

سَلَامُ اللَّهِ الْكَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامُّ وَ صَلَوَاتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ الْقَائِمَةُ التَّامَّةُ عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ وَ وَلِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ

وَ خَلِيفَتِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ سُلَالَةِ النُّبُوَّةِ وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ صَاحِبِ الزَّمَانِ وَ مُظْهِرِ الْإِيمَانِ وَ مُعْلِنِ

أَحْكَامِ الْقُرْآنِ مُطَهِّرِ الْأَرْضِ وَ نَاشِرِ الْعَدْلِ فِي الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمُرْتَضَى

الطَّاهِرِ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ الْوَصِيِّ ابْنِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ

يَا وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ مُسْتَوْدَعَ حِكَمِ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ‏ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا

مُذِلَّ الْكَافِرِينَ الْمُتَكَبِّرِينَ الظَّالِمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ

أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُجَجِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ سَلَامَ‏ مُخْلِصٍ‏ لَكَ‏ فِي‏ الْوَلَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْمَهْدِيُّ قَوْلًا وَ فِعْلًا وَ أَنَّكَ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ

قِسْطاً وَ عَدْلًا فَجَعَلَ اللَّهُ فَرَجَكَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَكَ وَ قَرَّبَ زَمَانَكَ وَ كَثَّرَ أَنْصَارَكَ وَ أَعْوَانَكَ وَ أَنْجَزَ لَكَ مَا وَعَدَكَ فَهُوَ

أَصْدَقُ الْقَائِلِينَ‏ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ‏ يَا مَوْلَايَ يَا

صَاحِبَ الزَّمَانِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَاجَتِي كَذَا وَ كَذَا فَاشْفَعْ لِي فِي نَجَاحِهَا فَقَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي لِعِلْمِي

أَنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ شَفَاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقَاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ لِأَمْرِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ بِسِرِّهِ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي

بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ سَلِ اللَّهَ تَعَالَى فِي نُجْحِ طَلِبَتِي وَ إِجَابَةِ دَعْوَتِي وَ كَشْفِ كُرْبَتِي‏

 

 

منبع : بحارالانوار ج 98 ص 374

 

 

چهار شنبه 14 مرداد 1394برچسب:دعای,حضرت,ولی,عصر,(عج),جهت,حل,مشکلات , :: 12:1 :: نويسنده : دوستدار علم

 ذکر حضرت یونس (ع) برای شفای بیمار

 

منقول است : هر بیماری 40 بار دعا و ذکر حضرت یونس علیه السلام را :

لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بخواند اگر بمیرد ثواب شهید به او کرامت کنند و اگر بهتر شود گناهان او

آمرزیده شود

منبع : خواص آیات قرآن کریم ص 112



پنج شنبه 8 مرداد 1394برچسب:ذکر,حضرت, یونس, (ع), برای, شفای, بیمار, :: 1:22 :: نويسنده : دوستدار علم

ذکر روزی از زبان حضرت علی (ع)

 

امیر مومنان علیه السلام فرموند : کسی که صبح کند و این کلمات را نگوید بیم آن میرود که روزیش از بین

رود . آن کلمات چنین است :

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي‏ عَرَّفَنِي‏ نَفْسَهُ‏ وَ لَمْ يَتْرُكْنِي عَمْيَانَ الْقَلْبِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ

وَ آلِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ رِزْقِي فِي يَدِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْهُ فِي أَيْدِي النَّاسِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي سَتَرَ عَوْرَتِي وَ لَمْ

 يَفْضَحْنِي بَيْنَ النَّاسِ

 

 

منبع : مصباح کفعمی ص ۱۷۰

 

 

یک شنبه 4 مرداد 1394برچسب:ذکر,روزی,زبان,حضرت,علی,(ع), :: 8:36 :: نويسنده : دوستدار علم

بهترین دعای حاجت حضرت علی (ع)

 

در روایتی جالب به نقل از براء بن عازب می گوید : به علی علیه السلام گفتم : تو را به خدا قسم می دهم بهترین

چیزی ( بهترین دعایی ) که از رسول خدا صل الله علیه و آله فراگرفته ای و آن حضرت از بهترین های کلام خدا

توسط  جبرئیل فرا گرفته است به من بیاموزی ؟؟ حضرت علی علیه السلام فرمود : ای براء هر گاه خواستی دعا

کنی خداوند را با اسم اعظمش بخوان . پس بگو ده آیه اول سوره حدید و اواخر سوره حشر را . سپس بگو :

 

يَا مَنْ‏ هُوَ هَكَذَا وَ لَيْسَ‏ شَيْ‏ءٌ هَكَذَا غَيْرُهُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا   ( به جای کذا و کذا حاجت بگوید )

 

به خدا قسم اگر بر من با این دعا نفرین کنی من را خواهی کشت !!!!!

 

 

منبع : بحارالانوار ج ۹۲ص ۳۰۹

 

شنبه 3 مرداد 1394برچسب:بهترین,دعای,حاجت,حضرت,علی,(ع), :: 16:54 :: نويسنده : دوستدار علم

نماز حاجت توسل به حضرت زهرا(س)

 

هر کس حاجتی داشته باشد دو رکعت نماز هدیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخواند و در قنوت آن

بگوید :

 

اَللهُمَّ بِفاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَةَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَةَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَةَ  وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ عَلَیْها اِقْضِ حاجَتی

وَ صَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ

 

محال است که حاجتش روا نگردد . آزموده شده است

 

 

 

منبع : گلهای ارغوان ج ۱ ص ۱۵۹

 

 

 

شنبه 3 مرداد 1394برچسب:نماز,حاجت,توسل,حضرت,زهرا,س), :: 9:34 :: نويسنده : دوستدار علم

ثواب ختم اعتصامات از زبان حضرت علی (ص)

 

در اعتصاماتی که انسان در طوفان بلا و گرفتاری های بزرگ از دشمن و قرض و بیماری و خطرات و حوادث و هر

چه سخت است بگیرد اعتصامی محکم تر از اعتصامات حضرت علی علیه اسلام دیده نمی شود زیرا در آن به

عدد بسم الله مبنای قرآن نوزده اعتصام دارد و در آغاز هر مشکلی خواندش موثر است :

 

 

اعْتَصَمْتُ‏ بِاللَّهِ‏ الَّذِي‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا هُوَ الْبَاعِثُ‏ الْوَارِثُ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْقَائِمُ‏ عَلى‏ كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ‏

اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الَّذِي قَالَ لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ‏ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ‏- اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ

الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ- لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ‏ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ- الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏- يَعْلَمُ

خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي‏ [خَائِنَةَ السِّرِّ وَ مَا يُخْفِي‏] الصُّدُورُ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ- لَهُ ما فِي السَّماواتِ

وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‏ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يَرَى وَ لَا يُرَى وَ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى

رَبِّ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الَّذِي ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِمُلْكِهِ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ

الَّذِي خَضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الَّذِي هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ وَ فِي

سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْبَدِيعُ الرَّفِيعُ الْحَيُّ الدَّائِمُ الْبَاقِي الَّذِي لَا يَزُولُ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ

 الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الَّذِي لَا تَصِفُ الْأَلْسُنُ قُدْرَتَهُ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي‏ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ

لا نَوْمٌ‏ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ‏ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ‏ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْوَاحِدُ

الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِي‏ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ الْكَبِيرُ

الْأَكْبَرُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي

لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُسَبِّحُ لَهُ‏ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ‏ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْحَكِيمُ

السَّمِيعُ الْعَلِيمُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي‏ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ‏ بِسْمِ اللَّهِ

الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَسْأَلَتِي وَ أَطْلُبُ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ بِحَاجَتِي وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ

مُنْتَهَى رَغْبَتِي فَيَا عَالِمَ الْخَفِيَّاتِ وَ سَامِكَ السَّمَاوَاتِ وَ دَافِعَ الْبَلِيَّاتِ وَ مَطْلَبَ الْحَاجَاتِ وَ مُعْطِيَ السُّؤْلَاتِ صَلِّ

عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي وَ إِسْرَافِي فِي أَمْرِي كُلِّهِ وَ مَا

أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي خَطَايَايَ وَ عَمْدِي وَ جَهْلِي وَ هَزْلِي وَ جِدِّي فَكُلُّ ذَلِكَ عِنْدِي وَ اغْفِرْ لِي مَا

 قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَ أَنْتَ الْمُؤَخِّرُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ إِنْ تَغْفِرِ اللَّهُمَّ

 تَغْفِرْ جَمّاً وَ أَيُّ عَبْدٍ لَكَ لَا أَلَمَّا

 

 

 

 

 

منبع :ختوم و اذکار ج ۲ ص ۳۰۱ و ۳۰۲

 

 

 

پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:ثواب,ختم,اعتصامات,زبان,حضرت,علی,(ص), :: 20:53 :: نويسنده : دوستدار علم

گرفتن حاجت با توسل به حضرت عباس

 

بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز حاجت بخواند و سپس بگوید :

 

 یا مَنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ يَا رَبِ‏ يَا رَبِ‏ يَا رَبِ‏ یا عَبّاسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِب الْأَمَانَ‏ الْأَمَانَ‏

الْأَمَانَ‏ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي

 

این عمل را چهل روز انجام دهد و زمانی که به حاجت خویش رسید یک روز دیگر نیز اضافه کند .

 

 

منبع : گوهر شب چراغ ج ۱ ص ۱۵۱ و ۱۵۲

 

 

پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:گرفتن,حاجت,توسل,حضرت,عباس , :: 10:5 :: نويسنده : دوستدار علم

دعای تشرف به دیدار حتمی با حضرت مهدی (عج)

 

هر کس این دعا را بعد از هر نماز واجب بخواند و بر آن مواظبت نماید آن قدر عمر خواهد کرد تا از زندگی سیر

سود و به دیدار حضرت امام زمان علیه السلام مشرف خواهد شد و دعا چنین است :

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَ‏ رَسُولَكَ‏ الصَّادِقَ‏ الْمُصَدَّقَ‏ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّكَ قُلْتَ مَا تَرَدَّدْتُ

 فِي شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ

وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِأَوْلِيَائِكَ الْفَرَجَ وَ النَّصْرَ وَ الْعَافِيَةَ وَ لَا تَسُوؤُنِي فِي نَفْسِي وَ لَا فِي فُلَان ( به جای کلمه فلان

هر کس را می خواهی نام می بری )

 

منبع : مکارم الاخلاق ص ۲۸۴

 

دو شنبه 29 تير 1394برچسب:دعای,تشرف,دیدار,حتمی,حضرت,مهدی,(عج), :: 16:4 :: نويسنده : دوستدار علم

 

دعای دیدار حضرت مهدی (عج)

 

جناب آقای قاضی زاهدی می گوید : ذکری مجرب برای دیدار با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف  یکی از

مشاهیر و علمای حوزه علمیه قم که اخلاص شان به ساحت مقدس امام زمان فوق العاده است این قضیه را

نقل فرموده و نیز گفته اند تا زمانی که زنده هستم راضی نیستم که نام من برده شود . آن عالم بزرگوار بعد از

ذکر ملاقات و اینکه اصل این توسل از مرحوم شیخ محمد تقی بافقی است و ایشان گفته بودند

هر کس به این توسل موفق شود فیض تشرف برای او حاصل خواهد شد

آن توسل این است که 1200 مرتبه با طهارت و حضور قلب رو به قبله بگو :

 

يا فارِسَ‏ الحِجازِ أَدْرِكْنِي‏ یا اَباصالِح أَدْرِكْنِي‏ یا اَباالقاسِمِ المَهدِی أَدْرِكْنِي ‏ يَا صَاحِبَ‏ الزَّمَانِ‏ أَدْرِكْنِي‏ أَدْرِكْنِي‏

 

وَلا تَدَعْ‏ عَنِّي‏ فَإِنِّي‏ عَاجِزٌ ذَلِيلٌ‏  

 

منبع : شیفتگان حضرت مهدی ج 2 ص 188 و 18

دو شنبه 29 تير 1394برچسب: دعای,دیدار,حضرت,مهدی,(عج), :: 14:55 :: نويسنده : دوستدار علم
دعای بی نظیر حضرت علی (ع) برای برآورده شدن حاجت

 

مرحوم محدث نوری می گوید : امام صادق علیه السلام می فرماید : شخصی خدمت حضرت علی علیه السلام

آمد و برای طولانی شدن اجابت دعاهایش شکایت کرد  حضرت فرمود : دعای سریع الاجابه را بخوان و آن :

 

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ النُّورِ الْحَقِّ الْبُرْهَانِ الْمُبِينِ الَّذِي هُوَ نُورٌ

 مَعَ نُورٍ وَ نُورٌ مِنْ نُورٍ وَ نُورٌ فِي نُورٍ وَ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ وَ نُورٌ فَوْقَ كُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ يُضِي‏ءُ بِهِ كُلُّ ظُلْمَةٍ وَ يُكْسَرُ بِهِ كُلُّ شِدَّةٍ

وَ كُلُّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ وَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ لَا تَقِرُّ بِهِ أَرْضٌ‏  وَ لَا تَقُومُ بِهِ سَمَاءٌ وَ يَأْمَنُ بِهِ كُلُّ خَائِفٍ وَ يَبْطُلُ بِهِ سِحْرُ كُلِّ

سَاحِرٍ وَ بَغْيُ كُلِّ بَاغٍ وَ حَسَدُ كُلِ‏ حَاسِدٍ وَ يَتَصَدَّعُ‏ لِعَظَمَتِهِ الْبَرُّ وَ الْبَحْرُ وَ يَسْتَقِلُّ بِهِ الْفُلْكُ حِينَ‏ يَتَكَلَّمُ بِهِ الْمَلَكُ

فَلَا يَكُونُ لِلْمَوْجِ عَلَيْهِ سَبِيلٌ وَ هُوَ اسْمُكَ الْأَعْظَمُ الْأَعْظَمُ الْأَجَلُّ الْأَجَلُّ النُّورُ الْأَكْبَرُ الَّذِي سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ وَ

اسْتَوَيْتَ بِهِ عَلَى عَرْشِكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ أَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِهِمْ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ

 أَنْ تَفْعَلَ بِي سپس حاجت خود را ذکر نماید

 

منبع : صحیفة الثانیة ص 218  و 219

 

سه شنبه 23 تير 1394برچسب:دعای,بی نظیر,حضرت,علی,(ع),برای,اجابت,حاجت, :: 16:21 :: نويسنده : دوستدار علم
صلوات موثر حضرت زهرا سلام الله علیها برای رفع حاجت

 

یکی از صلوات های مجرب و موثر در گرفتن حاجات صلوات به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است .

530 مرتبه بگو :

 

اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَى‏ فَاطِمَةَ ِ وَ أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا ( وَ السِّرِّ َ الْمُسْتَوْدَعِ َ فِيها )  بِعَدَدِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

 

منبع : صحیفة مهدویه ص 413

 

سه شنبه 23 تير 1394برچسب:صلوات,موثر,حضرت,زهرا,سلام,الله,علیها,برای,رفع,حاجت, :: 16:17 :: نويسنده : دوستدار علم
ذکر مجرب حضرت علی (ع) برای دستیابی به حاجت

در حدیثی مهم امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارشان از عبدالله پسر جعفر علیه السلام نقل می کنند که

ایشان فرمود عمویم علی بن ابی طالب به من گفت آیا دوست نداری کلماتی به تو بگویم که قسم به خدا تا به

حال به حسن و حسین نگفته ام ؟! هنگامیکه حاجتی به خدا داشتی و دوست داری به آن دست یابی بگو :

 

لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَ‏ وَ مَا بَيْنَهُنَ

 

‏وَ رَبِ‏ الْعَرْشِ‏ الْعَظِيمِ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ مَلِكٌ مُقْتَدِرٌ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ مَا

 

تَشَاءُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَكُونُ

 

سپس حاجت خویش را از خدا طلب کن .

 

منبع : محاسن برقی ص 34 - بحارالانوار ج 95 ص 157

 

سه شنبه 23 تير 1394برچسب:ذکر,مجرب,حضرت,علی,(ع),برای,دستیابی,حاجت, :: 16:13 :: نويسنده : دوستدار علم

آموزش نماز حضرت خضر

 

نمازی در شب جمعه به جهت قضای حوائج روایت شده و آن را خضر علیه السلام  نامیده اند و آن چهار رکعت

است به دو سلام ٬ و در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه این آیات را بخواند :

آیات ۸۷ و ۸۸ سوره انبیاء :

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ

الظَّالِمِينَ

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ

 

بخشی از آیه۴۴ و آیه ۴۵ سوره غافر :

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ

 

چون از نماز فارغ شود صد مرتبه بگوید : لا حول و لا قوة الا باالله العلی العظیم

پس حاجت خود را بطلبد که انشاء الله تعالی برآورده می شود

 

منبع :بحارالانوار ج ۸۹  ص ۳۲۲ ح ۲۹

 

 

پنج شنبه 18 تير 1394برچسب:آموزش, نماز ,حضرت, خضر, :: 14:22 :: نويسنده : دوستدار علم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 231 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب آن استفاده کرده و با دادن نظرات ارزشمندتون مشوق بنده باشید. وبلاگ با مطالب جدید روزانه به روز می شود.
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 485
بازدید دیروز : 483
بازدید هفته : 2372
بازدید ماه : 2323
بازدید کل : 164644
تعداد مطالب : 1381
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1