فروشگاه ایرانیکان
تعریف تلقین به نفس
برترین های دنیای مجازی
علمی آموزشی تخصصی بهداشتی اطلاعات عمومی سرگرمی اس ام اس sms تغذیه دعا ذکر

تعریف تلقین به نفس

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
  • تلقین ( به انگلیسی: Suggestion) به فرایندی گفته می شود که از طریق آن پاسخی غیرانتقادی بر اثر محرکی برانگیخته شود. در روان‌شناسی اجتماعی این اصطلاح معمولا ً این فرایند را به رابطه ای نسبت می دهد که در آن فرد یا گروه از نمادها به صورت محرک استفاده می کند تا پاسخ های غیرانتقادی را در افراد یا گروه های دیگر، یا در حالت تلقین به خود، در خود بیدار کند.
  • تلقین عبارت است از فرایند ارتباط که به پذیرش راسخ قضیه ی مورد ارتباط در غیاب زمینه هایی که منطقا برای پذیرش آن کافی باشند منجر می شود.

 

یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:تعریف,تلقین,به,نفس, :: 8:5 :: نويسنده : دوستدار علم
دعای پرفضیلت مشلول به همراه دو دعای مجرب

دعاى ديگر از حضرت سيد الشهدا عليه السلام معروف به دعاى جوان گرفتاركيفر گناه

گروهى (از محدثان ) به سند، از سالار شهيدان عليه السلام نقل مى كنند كه فرمود: شبى بس تاريك و كم فروغ ، همراه پدرم امير المؤ منين عليه السلام در طواف بودم . مسجد خلوت شده بود و زائران خفته و چشم ها آرام . در اين ميان ، ناله كننده اى پناه آوردهو با دلى دردمند و ترحم انگيز و با صدايى غمگين چنين سرداده بود:


- اى آن كه خواهش گرفتار تاريكى ها را مى شنود! اى زداينده ى سختى و گرفتارى و بيمارى !
- ميهمانان تو گرد سرايت خفته اند و بيدار و (به درگاهت ) دعا مى كنند؛ اما ديدگان تو - اى به پا دارند (ى هستى )! - به خواب رفته است .
- به بخشندگى ات ، از گناهانم درگذر؛ اى آن كه آفريدگان در اين حرم به او روى آورده اند.
- اگر بخشايش تو را پر گناهى شايستگى ندارد، پس كيست كه با نعمت ها بر گناه كاران بخشش كند؟


حضرت حسين بن على عليهما السلام فرمود: (پدرم ) به من فرمود: ابا عبدالله ! شنيدى خواننده اى را كه به خاطر گناهانش پروردگار را مى خواند؟ پاسخ دادم : آرى ، شنيدم . فرمود: جست و جو كن ؛ شايد او را بيابى . در سياهى تاريكى در پى او شد و در ميان خفتگان ، به جست و جو پرداختم . ميان ركن و مقام ، شبحى ايستاده ديدم . دقت كردم ؛ همان مرد بود كه (به نماز) ايستاده بود.
گفتم : سلام بر تو، اى بنده ى پناه آورده ى عذر خواه معترف ! براى خدا، پسر عم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را پاسخ گو: نمازش را به شتاب به سلام رساند و بى آن كه سخت گويد، اشاره كرد كه : پيش رو تا من در پى ات بيايم .
او را نزد امير المؤ منين عليه السلام آوردم و عرضه داشتم : اين هموست . بدو نگريست . ديد جوانى است خوب رو و پاكيزه لباس . فرمود: از كجايى مرد؟ گفت : از قبيله اى عرب . فرمود: داستان چيست ؟ چرا چنين به ناله مى گريستى ؟ فرمود: چگونه است داستان كسى كه نافرمانى كرده و به تنگنا افتاده است و مصيبت ها او را فرا گرفته و غم ها وى را در خود داشته است و دعايش پذيرفته نمى شود؟! فرمود: چرا چنين شده است ؟
پاسخ داد: من با ديگر عرب ها سرگرم بازى و شادى بودم و هماره (حتى ) در رجب و شعبان ، به نافرمانى ؛ بى آن كه خداى مهربان را بر خوشى بينا ببينم .


پدرى داشتم دل سوز و مهربان . او لغزشگاه هاى زندگى را به من تذكر مى داد و كيفر آتش را بيم مى داد و مى گفت : تا كى روشنايى و تاريكى و شب ها و روزها و ماه ها و سال ها و فرشتگان از تو به ناله باشند؟! هرگاه خيلى پندم مى داد، بر او مى آشفتم و دورش مى ساختم و بر وى يورش مى بردم و او را مى زدم !
يك روز خواستم پولى را كه در خانه بود بردارم و به راه كارهايم مصرف كنم . مرا با ز داشت . به شدت او را زدم دستش را پيچاندم ! آن گاه پول را برداشتم و رفتم . دستش را بر زانو گرفت تا برخيزد؛ از شدت درد نتوانست . به زبان شعر چنين سرود:
- رابطه ى خويشاوندى (پدرى ) از من به منازل رسيده است درست آن گونه كه آب جوينده اى ، باران جويد.
- او را پروراندم ؛ چندان كه نيرومند و بلند اندام شد و به هنگام ايستادن هم دوش حيوان حيوان نر.
- چنان بود كه در كودكى اش - وقتى گرسنه مى شد - گزيده ترين پاكيزه ترين غذاها را برايش مى آوردم .
- وقتى به آغاز جواين رسيد و زبانش چونان نيزه ى ردينى  (تيز و بران ) گشت ،
- دارايى ام را از من ستاند و دست را پيچش داد! خدايى كه بر او چيره است دستش را بپيچاناد!


آن گاه سوگند ياد كرد كه به خانه ى خدا رود و مرا نفرين كند. چندين هفته روز گرفت و نماز گزارد و دعا كرد. سپس بر شترى چابك سوار شد و رو به راه نهاد. دشت ها و كوه ها را پيمود تا هنگام حج به مكه رسيد. از مركب خويش فرود آمد و به سوى خانه ى خدا ره سپار گرديد. سعى و طواف كرد و به پرده ى خانه آويخت و بسياز نياز كرد. آن گاه سرود:
- اى آن كه حاجيان از دور دست ترين جان ها و سوار كجاوه ها با تلاش به سوى او آمدند،
- من به سوى تو آمد؛ اى آن كه هر كه او را دعا گويان به يگانگى و بى نيازى بخواند، نوميد نمى شود.
- اين منازل (پسرم )، از نافرمانى (و ناخشنودى ) من باك ندارد. اى برترين توانا، داد مرا از فرزندم بستان .
- آن چنان (سخت بگير) كه نيمى از او را فلج سازى ؛ اى آن كه از پاكى و والايى ، او را پدرى و فرزندى نيست .
(جوان ) افزود: سوگند (جوان ) افزود: سوگند به آن كه آسمان را بلندى داد و آب (در چشمه ساران ) بر جهاند، هنوز دعايش به پايان نرسيده بود كه اين چنين شدم كه مى بينيد (و نيم راست بدن خود را نماياند كه فلج بود).
سه سال بود كه از او در خواست مى كردم كه در همان جايى كه نفرينم كرد دعايم كند؛ نمى پذيرفت . تا آن كه با امسال پذيرفت . بر ماده شتر ده ماهه بار دارى سوار شديم به اميد بهبود به سرعت و شتاب به راه افتاديم .
وقتى به اراك و گذرگاه هاى بيابان درختان مسواك  رسيديم ، شب هنگام ، پرنده اى به ناگاه به پرواز در آمد؛ شترى كه او بر آن بود رميد و او را به پايين دره پرتاب كرد. ميان دو سنگ  تكه تكه شد. همان جا او را در خاك كردم .
از اين بالاتر اين كه همه مرا به نفرين شده ى پدر مى شناسند!


امير المؤ منين عليه السلام بدو فرمود: فريادرست آمد. مى خواهى دعايى بياموزمت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من آموخت ؟ اسم اعظم خداى بزرگ در آن است ؛ همان كه هر دعا كننده اى را بدان پاسخ مى دهد و خواسته ى هر خواننده اى را با آن روا مى دارد و هم بدان غم و اندوه را مى زدايد و بيمارى را بهبود و مى دهد و شكستگى را التيام مى بخشد و تنگ دست را ثروتمند مى سازد و وام وام دار را مى پرداز و چشم زخم را بى زيان مى سازد و گناهان را مى آمرزد و زشتى ها را پنهان مى دارد و هر بيم زده از (هر) شيطان سركش و زور گوى حق ناپذيرى را ايمنى مى بخشد.
اگر بنده ى فرمان پذيرى اين دعا را به كوهى بخواند، آن را از جا حركت مى دهد و اگر بر مرده اى ، خداوند زنده اش مى سازد و اگر روى آب بخواند - به شرط آن كه خود بينى نكند - بر آب راه خواهد رفت .
اى مرد! خدا را در نظر بگير (و بدان ) كه دل من بر تو مهر آورده است .
خداوند درستى نيت را مى داند. نبايد آن را در راه گناه به كارگيرى و جز به دين دار مطمئن نياموزى . اگر با نيت خالص خواندى ، خداوند خواهد پذيرفت و پيامبر را در خواب خواهى ديد كه بهشت و پذيرفته شدن دعا را به تو مژده مى دهد.


حضرت سيد الشهدا عليه السلام فرمود: من از بهره ى اين دعا بيش از شادى آن مرد از بهبود و سرنوشتش خوش حال شدم ؛ زيرا آن را پيش تر، از حضرتش نشنيده بودم و نمى شناختم . آن گاه (پدرم فرمود:) كاغذ و دواتى بياور و آن چه را مى خوانم بنويس . من چنان كردم . دعا اين بود:
اللهم انى اسالك باسمك بسم الله الرحمان الرحيم ، يا ذالجلال و الاكرام ، يا حى يا قيوم يا حى لا اله الا انت ، يا من لا يعم ما هو و لا اين هو و لا حيث هو و لا كيف هو الا هو، يا ذالملك و الملكوت يا ذا العزه و الجبروت يا ملك يا قدوس يا سلام يا مومن يا مهيمن يا عزيز يا جبار يا متكبر يا خالق يا بارى .
يا مصور يا مفيد، يا مدبر يا شديد يا مبدى يا معيد يا مبيد، يا ودود يا محمود يا معبود، يا بعيد  يا قريب يا مجيب يا رقيب يا حسيب يا بديع يا رفيع يا منيع يا سميع يا عليم يا حكيم يا كريم يا حليم يا قديم يا على يا عظيم يا حنان يا منان يا ديان يا مستعان .
يا جليل يا جميل يا وكيل يا كفيل يا مقيل يا منيل يا نبيل يا دليل ، يا هادى يا بادى يا اول يا آخر يا ظاهر يا باطن (يا قائم يا دائم يا عالم )  يا حاكم ، يا قاضى يا عادل يا فاصل يا واصل يا طاهر يا مطهر يا قادر يا مقتدر يا كبير يا متكبر (يا واحد) .
يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد، و لم يكن له صاحبه و لا كان معه وزير و لا اتخذ معه مشيرا و لا احتاج الى ظهير و لا كان معه اله لا اله الا انت ، فتعاليت عما يقول الجاحدون علوا كبيرا، يا عالم يا شامخ يا باذخ يا فتاح ، (يا مرتاح )  يا مفرج ، يا ناصر يا منتصر يا مهلك يا منتقم ، يا باعث يا وارث ، يا اوصلوات (يا آخر)  يا طالب يا غالب .
يا من لا يفوته هارب يا تواب يا اواب يا وهاب يا مسبب الاسباب يا مفتح الابواب يا من حيث ما دعى اجاب ، يا طهور يا شكور يا عفو يا غفور يا نور النور يا مدبر الامور، يا لطيف يا خبير يا متجبر يا بصير يا ظهير يا كبير يا وتر يا فرد يا صمد يا سند، يا كافى ، يا محسن يا مجمل يا معافى يا منعم ، يا متفضل يا متكرم يا متفرد.


يا من علا فقهر يا من ملك فقدر يا من بطن فخبر يا من عبد فشكر يا من عصى فغفر و ستر، يا من لاتحويه الفكر و لايدركه بصر و لا يخفى عليه اثر، يا رازق البشر و يا مقدر كل قدر، يا على المكان ، يا شديد الاركان ، يا مبدل الزمان ، يا قابل القربان ، يا ذاالمن و الاحسان ، يا ذالعز و السلطان ، يا رحيم يا رحمان .
يا عظيم الشان ، يا من هو كل يوم فى شان ، يا من لا يشغله شان عن شان ، يا سامع الاصوات ، يا مجيب الدعوات ، يا منجح الطلبات ، يا قاضى الحاجات ، يا منزل البركات ، يا راحم العبرات ، يا مقيل العثرات ، يا كاشف الكربات ، يا ولى الحسنات يا رفيع الدرجات ، يا معطى المسالات ، يا محيى الاموات ، يا جامع الشتات ، يا مطلعا على النيات .
يا راد ما قد فات ، يا من لا تشتبه عليه الاصوات ، يا من لا تضجره المسالات و لا تغشاه الظلمات ، يا نور الارض و السماوات ، يا سابغ النعم ، يا دافع النقم ، يا بارى النسم ، يا جامع الامم ، يا شافى السقم ، يا خالق النور و الظلم ، يا ذا الجود و الكرم ، يا من لايطا عرشه قدم .
يا اجود الاجودين ، يا اكرم الاكرمين ، يا اسمع السامعين ، يا ابصر الناظرين ، يا جار المستجيرين ، يا امان الخائفين ، يا ظهر اللاجين ، يا ولى المومنين ، يا غياث المستغيثين ، يا غايه الطالبين ، يا صاحب كل غريب ، يا مونس كل وحيد، يا ملجا كل طريد، يا ماوى كل شريد، يا حافظ كل ضاله .
يا راحم الشيخ الكبير، يا رازق الطفل الصغير، يا جابر العظم الكسير، يا فاك كل اسير، يا مغنى البائس الفقير، يا عصمه الخائف المستجير، يا من له التدبير و التقدير، يا من العسير عليه (سهل )  يسير، يامن لايحتاج الى تفسير، يا من هو على كل شى ء قدير، يا من هو بكل شى ء خبير، يا من هو بكل شى ء بصير، يا من هو على كلى شى ء قدير.
يا مرسل الرياح ، يا فالق الاصباح ، يا باعث الارواح ، يا ذالجود و السماح يا من بيده كل مفتاح يا سامع كل صوت ، يا سباق كل فوت يا محيى كل نفس ‍ بعد الموت ، يا عدتى فى شدتى ، يا حافظى فى غربتى ، يا مونسى فى وحدتى ، يا وليى فى نعمتى ، يا كنفى حين تعيينى المذاهب و تسلمنى الاقارب و يخذلنى كل صاحب .
يا عماد من لا عماد له ، يا سند من لا سند له ، يا ذخر من لا ذخرله ، يا كهف من لا كهف له ، يا ركن ، من لا ركن له ، يا غياث من لا غياث له ، يا جار من لا جار له ، يا جارى اللصيق ، يا ركنى الوثيق ، يا الهى بالتحقيق ، يا رب البيت العتيق ، يا شفيق يا رفيق ، فكنى من حلق المضيق ، و اصرف عنى كل هم و غم و ضيق ، و اكفنى شر ما لا اطيق (و اعنى على ما اطيق ).
يا راد يوسف على يعقوب ، يا كاشف ضر ايوب ، يا غافر ذنبد داود، اى رافع عيسى بن مريم من ايدى اليهود، يا مجيب نداء يونس فى الظلمات ، يا مصطفى موسى بالكلمات ، يا من غفر لادم خطيئته و رفع ادريس برحمته ، يا من نجى نوحا من الغرق ، يا من اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى و قوم نوحا من الغرق ، يا من اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى و قوم نوح من قبل انهم كانوا هم اظلم و اطغى و الموتفكه اهوى ، يا من دمر على قوم لوط و دمدم على قوم شعيب .


يا من اتخذ ابراهيم خليلا، يا من اتخذ موسى كليما و اتخذ محمدا صلى الله عليهم اجمعين حبيبا، يا موتى لقمان الحكمه و الواهب لسليمان ملكا لاينبغى لا حد من بعده ، يا من نصر ذا القرنين على الملوك الجبابره ، يا من اعطى الخضر الحياه و رد ليوشع بن نون الشمس بعد عزوبها، يا من ربط على قلب ام موسى و احصن فرج مريم بنت عمران . يامن حصن يحيى زكريا من الذنب و سكن عن موسى الغضب ، يا من بشر زكريا بيحيى ، يا من فدا اسماعيل من الذبح ، يا من قبل قربان هابيل و جعل اللعنه ، على قابيل يا هازم لاحزاب ، صل على محمد و آل محمد و على جميع المرسلين و ملائكتك المقربين و اهل طاعتك اجمعين ، و اسالك بكل مساله سالك بها احد ممن رضيت عنه فحتمت له على الاجابه .
يا الله يا الله يا الله ، يا رحمان يا رحيم يا رحمان يا رحيم يا رحمان يا رحيم ، يا ذالجلال و الاكرام (يا ذاالجلال و الاكرام يا ذالجلال والاكرام )  به به به به به به به ، اسالك بكل اسم سميت به نفسك او انزلته فى شى ء من كتبك او استاثرت به فث علم الغيب عندك (و بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمه من كتابك ) ، و بما لو ان ما فى الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت كلمات الله ، ان الله عزيز حكيم .
و اسالك باسمائك الحسنى التى بينتها فى كتابك فقلت : و لله الاسماء الحسنى فاذعوه بها  و قلت : ادعونى استجب لكم ، و قل : و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان ، و قلت : يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله . و انا اسالك يا الهى و اطمع فى اجابتى يا مولاى كما وعدتنى و قد دعوتك كما امرتنى فافعل بى كذا و كذا.

آن گاه (به جاى كذا و كذا) خواسته ات را بر زبان مى آورى و هر چه دوست دارى از خداى متعال مى خواهى و جز با پاكيزگى ، آن را مخوان . سپس به جوان فرمود: شب كه شد، 10 بار آن را بخوان و فردا صبح خبر آن را بياور.


سيد الشهدا عليه السلام افزود: جوان نوشته را گرفت و رفت . فردا صبح ، چيزى نگذشته بود كه سالم و بهبود يافته ، همراه با دعا نزد ما آمد. مى گفت : اين - به خدا سوگند - اسم اعظم است . به پروردگار كعبه سوگند، دعايم پذيرفته شد.
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: بگو چه شد؟ گفت : آن گاه كه چشم ها به خواب رفت و تاريكى شب افزوده شد، دعا را به دست گرفتم و دستانم را به آسمان برداشتم و خدا را چندين بار را بدان سوگند دادم . بار دوم بود كه پاسخ شنيدم : بس است ؛ خدا را به اسم اعظم حق خواندى . در اين هنگام ، به خواب رفتم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را در رويا ديدم . آن ح دست مبارك خود بر من كشيد و فرمود اسم اعظم خدا را نگاه دار كه در راه درست هستى . از خواب برخاستم . خوب شده بودم ؛ چنان كه مى بينيد. خدا پاداش خيرتان دهاد!


4 - دعايى ديگر از مولا حسين بن على عليه السلام  
اللهم انى اسالك توفيق اهل الهدى و اعمال اهل التقوى ، و مناصحه اهل التوبه و عزم اهل الصبر و حذر اهل الخشيه و طلب اهل العلم و رتبه اهل الورع ، و خوف  اهل الجزع ، حتى اخافك اللهم مخافه تحجزنى عن معاصيك و حتى اعمل بطاعتكك عملا استحق به كرامتك و حتى اناصحك فى التوبه خوفا لك و حتى اخلص لك فى النصيحه حبا لك ، و حتى اتوكل عليك فى الامور حسن ظن بك ، سبحان خالق النور، سبحان الله  العظيم و بحمده .
5 - دعاى ديگرى از سالار شهيدان عليه السلام در صبح و شام  
بسم الله الرحمان الرحيم ، بسم الله و بالله (و من الله )  و الى الله و فى سبيل الله و على مله رسول الله ، (و) ، توكلت على الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
اللهم انى اسلمت نفسى اليك و وجهت وجهى اليك و فوضت امرى اليك ، اياك اسال العافيه من كل سوء فى الدنيا و الاخره .
اللهم انك تكفينى من كل احد و لا يكفينى منك احد، فاكفنى من كل احد ما اخاف و احذر، و اجعل لى من امرى فرجا و مخرجا، انك  تعلم و لا اعلم و تقدر و لا اقدر و انت على كل شى ء قدير ، برحمتك يا ارحم الراحمين .

یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:دعای,پر,فضیلت,مشلول,به,همراه, دو,دعای,مجرب , :: 7:52 :: نويسنده : دوستدار علم

دعای مجرب یمانی به نقلی دیگر
نويسنده ى كتاب ، على بن موسى بن جعفر بن محمد طاووس ، گويد:
دعاى معروف به يمانى را به روايت دگير يافتم كه نسبت به گونه اى كه آورديم افزوده و اختلاف هايى دارد. خواستم هر دو نقل اين دعا را آورده باشم . رواى ديگر چنين است :
شريف ابوالحسين زيدبن جعفر علوى محمدى - ابوالحسن محمد بن عبدالله بن البساط (به گونه ى قرائت ) - مغيره بن عمرو بن وليد عزرمى مكى (در مكه ) - ابو سعيد مفضل بنم محمد حسينى (به شيوه ى قرائت ) - ابواسحاق ابراهيم بن محمد شافعى + محمد بن يحيى بن ابى عمر عبدى - فضيل بن عياض - عطاء بن سائب - طاووس (بن كيسان يمانى -) عبدالله بن عباس .
روزى در پيشگاه امير المؤ منين عليه السلام نشسته بودم و با هم گفت و گو مى كرديم .


فرزندش حضرت مجتبى عليه السلام وارد شد و گفت : يا امير المؤ منين ، سوارى بر در است كه بوى مشك و عنبر مى دهد. اجازه ى ورود مى خواهد. فرمود: بگذار بيايد. مردى درشت هيكل و خوش ‍ سيما، با چهره و اندامى نيكو، لباس شاهان به به كرده وارد شد و گفت : درود و رحمت و بركات خدا بر شما اى امير المؤ منين !


امير المؤ منين عليه السلام پاسخ فرمود: درود بر تو! آن گاه او را نزديك خواند. او گفت : يا امير المؤ منين ، از درودترين نقطه ى يمن مى آيم . من از بزرگان عربم و از پيروان شما. پادشاهى بزرگ و نعمت فراوان و زمين هاى بسيار پشت سر گذاشتم . زندگانى پر نعمت و روزگار آسوده اى دارم ؛ جز آن كه دشمنى در پى چيرگى بر من آست و همواره در كمين من . سال هاست در راه ا زار و جنگ با من است . راه چاره اى نمى دانم .
شبى - اى امير المؤ منين - در خواب بودم كه شنيدم گوينده اى ندا در داد: برخيز و به نزد خليفه ى خدا پيشواى مومنان على بن ابى طالب عليه السلام رو و از حضرتش دعايى را بخواه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم بدو آموخت . اسم اعظم الاهى و واژه هاى تام او در آن است . تو در دربار خداوند، بدو شايسته ى پذيرفتن و رهايى از اين دشمن ستيزنده اى .


وقتى برخاستم ، سر از پا نمى شناختم و هيچ انديشه نمى داشتم تا اين كه همراه چهارصد برده و دربار شما آمدم . پروردگار بزرگ و شما را گواه مى گيرم كه در راه خدا آزادشان ساختم و طوق بندگى را از ايشان برداشتم ؛ آزادند.
يا امير المؤ منين ! از سرزمينى دو و راهى دراز و جلگه اى پست آمده ام .
پيكرم در آن جا آزرده و اندامم و فرسود شده است . به حق پدرى و خويشى و نزديكى ، بر من منت گذاريد و دعايى را كه در خواب ديدم تا براى آن به سويتان بيايم ، به بياموزيد.
فرمود: آرى . آن گاه دوات و كاغذى خواست و دعا را نوشت . من نيز آن را نوشتم . چنين بود:


بسم الله الرحمان الرحيم ، الحمد الله رب العالمين و العاقبه اللمتقين و صلى الله على محمد خاتم النبين و على اهل بيته اجمعين .
اللهم انى احمدك و انت للحمد اهل على ما اختصصتنى  به من مواهب الرغائب و اوصل  الى من فضائل الصنايع ، و ما اوليتنى به من احسانك و بواتنى به من مظنه الصدق ، و انلتنى به من منك الواصل الى و من الدفاع عنى و التوفيق لى و الاجابه لدعائى حين اناجيك راغبا و ادعوك مصافيا، حتى  ارجوك و اجدك فى المواضع كلها لى جابرا و فى المواطن ناظرا و على الاعداء ناصرا و للذنوب ساترا، لم اعدم فضلك طرفه عين مذ انزلتنى دار الاختيار  لتنظر ماذا والغموم التى ساورتنى فيها الهموم بمعاريض اصناف البلاء و مصروف جهد القضاء، لا اذكر منك الا الجميل و لا ارى منك الا التفضيل .
خيرك لى شامل و فضلك على متواتر و نعمك عندى متصله ، لم تحقق حذارى و صدقت رجائى و صاحبت اسفارى و اكرمت احضارى و شفيت امراضى و عافيت منقلبى و مثواى و لم تشمت بى اعدائى و رميت من رمانى ، و كفيتنى شنئان من عادانى .
فحمدى لك واصل و ثنائى عليك دائم من الدهر الى الدهر بالوان التسبيح ، خالصا لذكرك و مرضيا لك ، بناصع التحميد و اخلاص التوحيد و امحاض ‍ التمجيد بطول التعديد و اكذاب اهل التنديد. لم تعن فى قدرتك و لم تشارك فى الهيتك و لم تعاين اذ حبست الاشياء على الغرائز المختلفات و لا خرقت الاوهام حجب الغيوب اليك ، فاعتقدت منك حدودا فى عظمتك .
لايبلغت بعد الهمم و لا ينالك غوص الفطن ، و لا ينتهى اليك نظر الناظر فى مجد جبروتك ، ارتفعت عن صفه المخلوقين صفات قدرتك ، و علا عن ذلك كبرياء  عظمتك ، لا ينقص ما اردت ان يزداد و لا يزداد ما اردت ان ينقص ، لا احد شهدك حين فطرت الخلق و لاند حضرك حين برات النفوس ، (و)  كلت الالسن عن تفسير صفتك و انحسرت العقول عن كنه معرفتك .
و كيف توصف و انت الجبار القدوس الذى لم يزل ازليا دائما فى الغيوب وحدك ليس فيها غيرك و لم يكن لها سواك ، و لا هجمت العيون عليك فتدرك منك انشاء، و لا تهتدى القلوب لصفطتك و لا تبلغ العقول جلال عزتك ، حارت فى ملكوتك عميقات مذاهب التفكير، و فتواضعت الملوك لهيبتك ، و عنت الوجوه بذله الاستكانه لك ، و انقاد كل شى ء لعظمتك و استسلم كل شى ء لقدرتك و خضعت لك الرقاب ، و كل دون ذلك تجبير اللغات و ضل هنالك التدبير فى تضاعيف الصفات ، فمن تفكر فى ذلك رجع طرفه اليه حسيرا و عقله مبهوتا و تفكره متحيرا.
اللهم فلك الحمد متواترا متواليا متسقا مستوثقا يدوم و لايبيد غير مفقود فى الملكوت و لا مطموس فى العالم و لا منتقص فى العرفان ، و لك الحمد فيما لا تحصى مكارمه فى الليل اذا ادبر و الصبح ، اذا اسفر، و فى البر و البحر و الغدو و الاصال و العشى و الابكار و الظهيره و الاسحار.
اللهم بتوفيقك قد احضر تنى النجاه و جعلتنى منك فى ولايه العصمه ، فلم ابرح فى سبوغ نعمائك و تتابع آلائك محفوظا لك فى المنعه و الدفاع لم تكلفنى فوق طاقتى اذ لم ترض منى الا طاعتى ، فليس شكرى و لو دابت منه فى المقال و بالغت فى الفعال يبلغ ادنى حقك  و لا مكاف فضلك ، لا نك انت الله الذى لا اله الا انت ، لم تغب و لا تغيب عنك غائبه و لا تخفى فى غوامض الولائج عليك خافيه و لم تضل لك فى ظلم الخفيات ضاله ، انما امرك اذا شئت ان تقول كن فيكون .
اللهم فلك الحمد مثل ما حمدت به نفسك و حمدك به الحامدون و مجدك به الممجدون و كبرك به المكبرون و عظمك به المعظمون ، حتى يكون لك منى وحدى فى كل طرفه عين واقل من ذلك ، مثل حد الحامدين و توحيد اصناف المخلصين و ثناء جميع المهللين و تقديس احبائك العارفين ، و مثل ما انت عارف به و محمود به فى جميع خلقك من الحيوان ، و ارغب اليك فى بركه  ما انطقتنى به  من حمدك .
فما ايسر ما كلفتنى من حمدك و اعظم ما وعدتنى على شكرك من ثوابه ابتداء للنعم  فضلا و طولا، و امرتنى بالشكر حقا و عدلا و وعدتنى اضعافا و مزيدا، و اعطيتنى من رزقك اعتبارا و عدلا و وعدتنى اضعافا و مزيدا و اعطيتنى من رزقك اعتبارا و فرضا، و سالتنى منه صغيرا و اعفيتنى من جهد البلاء، و لم تسلمنى للسوء من بلاءك و جعلت بليتى العافيه ، و وليتنى  بالبسطه و الرخاء، و شرعت لى ايسر الفضل مع ما وعدتنى من المحجه الشريفه و يسرت لى من الدرجه الرفيعه ، و اصطفيتنى باعظم النبيين دعوه و افضلهم شفاعه محمد صلى الله عليه و آله و سلم .
اللهم فاغفر لى ما لا يسعه الا مغفرتك و لا يمحاه الا عفوك و لا يكفره الا فضلك ، و هب لى فى يومى هذا يقينا يهون على مصيبات الدنيا و احزانها و شوقا اليك و رغبه فيما عندك ، و ارزقنى شكر ما انعمت به على ، فانك انت الله الواحد الرفيع البدى ء البديع السميع العليم ، الذى ليس لا مرك مدفع و لا عن فضلك ممنع ، و اشهد انك ربى و رب كل شى ء، فاطر السماوات و الارض عالم الغيب و الشهاده العلى الكبير.
اللهم انى اسالك الثبات فى الامر و العزيمه على الرشد و الشكر على نعمتك ، و اعوذ بك من جور كل جائر و بغى كل باغ و حسد كل حاسد، بك اصول على الاعداء و اياك ارجو الولايه للاحباء مع مالا استطيع احصائه و لا تعديده من فوائد  فضلك و طرف رزقك و الوان ما اوليتنى من ارفادك .
فانا مقر بانك انت الله لا اله الا انت الفاشى فى الخلق حمدك الباسط بالجود يدك ، لاتضاد فى حكمك و لاتنازع فى امرك ، تملك من الانام ما تشاء و لايملكون الا ما تريد، انت المنعم المفضل القادر القاهر، المقدس فى نور القدس ، ترديت المجد بالعز و تعظمت العز بالكبرياء و تغشيت النور بالبهاء و تجللت البهاء بالمهابه .
لك المن القديم و السلطان الشامخ و الحول الواسع و القدره المقتدره اذ جعلتنى من افاضل من بنى آدم و جعلتنى سميعا بصيرا صحيحا سويا معافا، لم تشغلنى فى نقصان فى بدنى ثم لم تمنعك كرامتك اياى و حسن صنيعك عندى و فضل نعمائك على اذ  وسعت على فى الدنيا و فضلتنى على كثير من اهلها، فجعلت لى سمعا يعقل آياتك و بصرا يرى قدرتك و فوادا يعرف عظمتك .
فانا لفضلك على حامد و تحمده لك نفسى و بحقك شاهد، لانك حى قبل كل حى و حى بعد كل ميت و حى ترث الحياه ، لم تقطع عنى خيرك فى كل وقت و لم تنزل بى عقوبات النقم و لم تغير على و ثائق العصم ، فلو لم اذكر من احسانك الا عفوك عنى والاستجابه لدعائى حين رفعت راسى و انطقت لسانى بتمجيدك و تحميدك ، لا فى تقديرك خطا حين صورتنى و لا فى قسمه الارزاى حين قدرت ، فلك الحمد عدد ما حفطه علمك و عدد و ما احاطت به قدرتك و عدد ما وسعت رحمتك .
اللهم فتمم احسانك فيما بقى كما احسنت الى فيما مضى ، فانى اتوسل اليك بتوحيدك و تمجيدك و تحميدك و تهليلك و تكبيرك و تعظيمك و تنويرك و رافتك و رحمتك و علوك و حياطتك و وقائك و منك و جلالك و جمالك و بهائك و سلطانك و قدرتك الا تحرمنى رفدك و فوائد كرامتك .
فانه لا يعتريك لكثره ما يندفق من سيوب العطايا عوائق البخل ، و لا ينقص ‍ جودك التقصير فى شكر نعمتك ، و لا يجم خزائنك المنع ، و لا يوثر فى جودك العظيم منحك الفائق الجليل ، و لاتخاف ضيم املاق فتكدى و لا يلحقك خوف عدم فينتقص  فيض فضلك .
و ترزقنى قلبا خاشعا و يقينا صادقا و لسانا ذاكرا، و لاتومنى مكرك و لا تكشف عنى سترك و لاتنسنى ذكرك و لاتنزع منى بركتك و لا تقطع منى رحمتك ، و لا تباعدنى من جوارك و لا تويسنى من روحمتك ، و لا تباعدنى من جوارك ولا تويسنى من روحك و كن لى انيسا من كل وحشه و اعصمنى من كل هلكه ، انك لاتخلف الميعاد و صلى الله على محمد و آله الطاهرين .

مرد گفت : يا امير المؤ منين ! نا اميدم نساختيد و حق پدرى را گزار ديد.
خداوند پاداش نيكو كارانتان دهاد! سپس افزود: يا امير المؤ منين ! مى خواهم ده هزار دينار صدقه دهم ؛ كه شايستگى دريافت دارد؟ فرمود: آن را ميان پارسايان قرآن پخش كن . كار نيك جز در مانند ايشان به جا نيست تا در بندگى پروردگارشان و تلاوت كتابش نيرو بگيرند.
آن مرد به توصيه ى حضرتش عمل كرد.

چهار شنبه 28 مرداد 1394برچسب:دعای,مجرب,یمانی,به,نقلی,دیگر, :: 8:5 :: نويسنده : دوستدار علم

 

داستان زنده كردن مردگان به روايت حضرت عیسی

 

مولانا ميگويد يك شخصي آمد پيش عيسي مسيح گفت اون وردي كه ميخوني مرده رو زنده ميكني به من هم ياد بده من هم چند تا مرده زنده كنم!!! فكر كرده بود نمايشه؟ تأتره ؟ عيسي رو به خدا كرد و گفت كه خدايا چقدر اين آدم نادانه خودش مرده نميگه بيا منو زنده كن ميگه به من ياد بده من مرده هاي ديگه رو زنده كنم. ببينيد اين عين جهالته. بعد رو كرد به او و گفت جانم اون وردي كه من ميخونم ورد نيست،‌ كلمات نيست كه من ميخونم و مرده هارو زنده ميكنم در واقع من روح خودم رو در اونها ميدمم، اينجوري من مرده ها رو زنده ميكنم تو اون روح رو نداري نه اينكه تو اون كلمات رو بگي.

آن نفس خواهد زباران پاكتر               در روش از فرشته چالاكتر 

يك نفسي مي خواهد پاكتر از باران يك روحي مي خواهد پاكتر از فرشته ، تو فكر كردي اين چهار تا كلمه كه از دهانت بيرون بيايد اين جان ميدهد به كسي؟ آيا اين عوض مي كند كس ديگر را ؟ خودت را وقتي عوض كرده باشي تغيير داده باشي تجربه اين تحول رو داشته باشي ديگران را هم ميتواني عوض بكني.

پنج شنبه 22 مرداد 1394برچسب: داستان,زنده,كردن,مردگان,به,روايت,حضرت,عیسی, :: 12:6 :: نويسنده : دوستدار علم

دعای رسیدن به ثروت بی حد و حساب، ذکر ثروت فراوان

 

اگر می خواهی به ثروتی دست یابی که قابل جمع کردن نباشد از روز جمعه تا 41 مرتبه و هر روزی 41 مرتبه

این ذکر را تکرار کن :


یا مُفَّتِحُ فَتِّحْ یا مُفَرِّجُ فَرِّجْ یا مُسَبِّبُ سَبِّبْ یا مُیَسِّرُ یَسِّرْ یا مُسِّهِلُ سِّهلْ یا مُتِّمِمُ تَمِّمْ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ.

این ذکر را باید با حضور قلب و دوری از گناهان به جای آورد و نباید فاصله ای در بین ایام ختم صورت گیرد .

 

 

منبع : ختوم و اذکار ص 133

 

 

دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:دعای,رسیدن,به,ثروت,بی حد,حساب,ذکر,ثروت,فراوان, :: 8:20 :: نويسنده : دوستدار علم

آیه رسیدن به مقام قبلی

 

در خزینة الاسرار آمده هر کس مضطر گشته و می خواهد به درجه ای که معزول شده است برگردد و یا

عاجز از تحصیل مطلوب باشد آیه ۸۷ سوره انبیاء را بعد از نماز صبح تا ۴۰ روز و هر روزی ۴۱ مرتبه بخواند بدون

آنکه در بین اذکار و ایام فاصله باشد به مقصودش انشاء الله خواهد رسید . این ختم نیز از مجربات است :

 

 

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ

الظَّالِمِينَ

 

 

 

منبع : مخزن تعویذات ص ۱۲

 

 

پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:آیه,رسیدن,به,مقام,قبلی , :: 20:31 :: نويسنده : دوستدار علم

شیوه رسیدن به اسرار باطن

 

هر کس طالب اسرار باطن است تامدت ۴۰ شبانه روز روزی یک بار غسل کند و بعد از غسل به عدد تکثیر که

۱۰۴۰ مرتبه می باشد اسم شریف المهیمن را بگوید پس از آن که با کسی سخن بگوید البته به مقصود می

رسد و بر دل های خلایق مطلع می گردد و باطن او صفاتی را پیدا کند که خود متحیر شود و صاحب باطن میشود

و فیوضاتی عائد او می شود که دیگر نظر به ظاهر نکند و پس از این که به مقصود رسید نیز هر روز صد مرتبه

این اسم را بگوید

 

 

منبع : بحر الغرائب ص ۲۸

 

 

پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:شیوه,رسیدن,به,اسرار,باطن, :: 8:8 :: نويسنده : دوستدار علم

به جهت دفع سختی ها

 

از حضرت علی علیه السلام روایت شده هر کس بر او سختی در اموال یا اهل یا فرزند یا هر امری پیش آید از

خداوند متعال با این دعا درخواست کند انشاء الله برآورده خواهد شد .

 

اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ‏ عَلى‏ عِلْمٍ‏ عَلَى‏ الْعالَمِينَ‏ اللَّهُمَّ ذَلِّلْ لِي‏

صُعُوبَتَهَا وَ اكْفِنِي شَرَّهَا فَإِنَّكَ الْكَافِي الْمُعَافِي وَ الْغَالِبُ الْقَاهِرُ

منبع : مستدرک سفینة البحار ج ۶ ص ۲۷۳

 

بعضی گویند این دعا مجرب است و تخلف ندارد

منبع : تحفة الرضویة ص ۱۶۶ و ۱۶۷

 

دو شنبه 29 تير 1394برچسب:به,جهت,دفع,سختی ها, :: 15:26 :: نويسنده : دوستدار علم

قرائت سوره قدر برای تشرف به حج

 

هر کس می خواهد به حج مشرف شود لباس تمیزی بپوشد و ظرف آبی تهیه کرده و سپس 35 مرتبه سوره قدر

را بر آن بخواند بعد ازآن آب را بر لباس بپاشد و دو عدد نماز دو رکعتی بخواند سپس بعد از نماز از خداوند طلب

حج کند خداوند او را به حج می رساند

 

منبع : منهاج العارفین ص 212

 

 

جمعه 26 تير 1394برچسب:قرائت,سوره,قدر,برای,تشرف,به,حج, :: 19:35 :: نويسنده : دوستدار علم

ذکر مجرب یاعلی برای رسیدن به  حاجت

 

با لباسی پاک و طاهر و نیت خالص دو رکعت نماز حاجت بخواند و بعد صد صلوات بفرستد و هر روزی 1000 مرتبه

یا علی تا مدت یازده روز بدون تعطیل بگوید و روز دوازدهم را نگوید تا به مطلب و مقصود خویش نائل گردد . زمانی

که به حاجتش رسید هزار مرتبه باقی مانده را بگوید تا آن که مجموعا 12000 مرتبه بشود . سپس دو رکعت نماز

و صد صلوات نیز بفرستد . این ختم به تجربه ثابت شده و به هدف خواهد رسید

 

منبع : گلهای ارغوان ج 1 ص 116

 

 

پنج شنبه 25 تير 1394برچسب:ذکر,مجرب,یا,علی, برای, رسیدن,به,حاجت, :: 11:6 :: نويسنده : دوستدار علم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 231 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب آن استفاده کرده و با دادن نظرات ارزشمندتون مشوق بنده باشید. وبلاگ با مطالب جدید روزانه به روز می شود.
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 121
بازدید دیروز : 522
بازدید هفته : 1525
بازدید ماه : 1476
بازدید کل : 163797
تعداد مطالب : 1381
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1